Farsi Dictionary

Poll

راي جويي ، پهنه ، راي ، اخذ راي دسته جمعي ، تعداد اراء اخذ اراء (معمولا بصورت جمع)، فهرست نامزدهاي انتخاباتي ، مراجعه به اراء عمومي ، راي دادن يا اوردن ، راس كلا ه.

Poll

راي گرفتن ، نمونه برداشتن ، سر شماري كردن.

Poll tax

ماليات ثابت سرانه.

Pollard

جانور بي شاخ ، درخت هرس شده ، سبوس ، هرس كردن.

Pollen

(گ.ش.) گرده ، گرده افشاني كردن ، دانه گرده.

Pollenation

گرده افشاني.

Pollenizer

درخت گرده افشان ، درخت نر، گرده افشان.

Pollensis

(pollinosis) (طب) تب يونجه.

Poller

راي دهنده.

Pollex

شست ، انگشت شست ، (واحد اندازه) يك اينچ.

Pollical

شستي.

Pollinate

(گ.ش.) گرده افشاني كردن.

Pollination

گرده افشاني.

Pollinator

(polliniferous) گرده افشان.

Polling

راي گيري ، نمونه برداري ، سرشماري.

Polling list

سياهه راي گيري ، سياهه نمونه برداري.

Polliniferous

(pollinator) گرده افشان.

Pollinium

(گ.ش.) توده ذرات گرده گل.

Pollinizer

(pollenizer=) گرده افشان.

Pollinose

(ج.ش.) پوشيده ازگرده هاي زرد رنگ ، شبيه گرده گياهي.

Pollinosis

(pollensis) (طب) تب يونجه.

Polliwog

(pollywog) (tadpole=) بچه وزغ ، بچه قورباغه.

Pollster

ناظر انتخابات ، متصدي اخذ راي يا مراجعه به اراء عمومي.

Pollutant

الوده كننده.

Pollute

نجس كردن ، الودن ، ملوث كردن.

Polluter

الوده كننده ، ملوث كننده.

Pollution

لوث ، الودگي ، كثافت ، ناپاكي.

Pollywog

(polliwog) (tadpole=) بچه وزغ ، بچه قورباغه.

pollutants

آلاينده ها

Polluted

نجس - آلوده - کثيف

Keyword

Criteria