Farsi Dictionary

Plank

قطعه ، قسمت ، واحد، قسمتي از برنامه ، تخته ، تخته ميز و پيشخوان مهمانخانه ، تخته پوش كردن ، تخته تخته كردن

Planking

الوار، تخته پوشي.

Plankter

(plankton) (ج.ش.) موجودات ريز و شناور ازاد بر سطح دريا(مثل گمزادان و اغازيان و جلبكها).

Plankton

(plankter) (ج.ش.) موجودات ريز و شناور ازاد بر سطح دريا(مثل گمزادان و اغازيان و جلبكها).

Keyword

Criteria