Farsi Dictionary

Plane

صفحه ، سطح ، مستوي ، هواپيما.

Plane

هواپيما، رنده كردن ، با رنده صاف كردن ، صاف كردن ، پرواز، جهش شبيه پرواز، سطح تراز، هموار، صاف ، مسطح.

Plane angle

(هن.) زاويه مستوي.

Plane geometry

هندسه مسطحه.

Planer

تخته حروف كوب ، رنده كش.

Planer tree

(گ.ش.) درخت ازاد(serrata Zelkova).

Planet

(نج.) سياره ، ستاره سيار، ستاره بخت.

Planet stricken

(struck planet) گرفتن نحوست سيارات ، وحشت زده ، ستاره زده.

Planet struck

(stricken planet) گرفتن نحوست سيارات ، وحشت زده ، ستاره زده.

Planet wheel

(مك.) چرخ دنده چرخان بدور محور.

Planetarium

افلا ك نما، سياره نما، ستاره ديدگاه.

Planetary

وابسته به سياره ، ستاره اي ، نجومي ، جهاني.

Planetesimal

كوچك ستاره ، اجرام كوچك و بي شمار اسماني ، سيارات صغار.

Planetoid

ستارك ، اجرام ستاره مانند، سياره اي شكل ، سياره اي.

planets

سياره

Keyword

Criteria