Farsi Dictionary

Pile

توده ، كپه ، كومه ، مقدار زياد، كرك ، يك تارموي ، خواب پارچه ، پارچه خزنما، ستون ، ستون لنگرگاه ، ستون پل ، سد، موج شكن ، توده كردن ، كومه كردن ، اندوختن ، پرز قالي وغيره.

Pile

كپه ، توده.

Pile driver

تيركوب ، ماشين يا دستگاه بلند كردن الوار.

Pileate

داراي كلا هك ، كاكل دار.

Pileum

(ج.ش.) كاكل چتري پرنده ، كاكل ، چتر.

Pilewort

(گ.ش.) علف بواسير، انجيرك (celandine lesser).

pile up

انباشته - روي هم

Keyword

Criteria