Pi |
حرف شانزدهم الفباي يوناني ، عدد هشتاد، (هن.) نسبت پيرامون به شعاع دايره. |
Pial |
درهم وبرهم ، بي ترتيب. |
Piamater |
(تش.) نرم شامه ، ام الرقيق ، ام الدماغ. |
Pianissmo |
(مو.) خيلي نرم ، خيلي ارام بنوازيد. |
Pianist |
نوازنده پيانو، پيانو نواز. |
Piano |
(مو.) پيانو، ارام بنوازيد، قطعه موسيقي اهسته وارام |
Piano accordion |
(مو.) اكوردءون جا انگشتي دار شبيه پيانو. |
Piassava |
الياف نخل پياساوا. |
Piazza |
ميدان (مخصوصا در شهرهاي ايتاليا) وبازار. |
Pica |
حروف پيكا. |
Picaninny |
(pickaninny) ني ني ، بچه كوچك ، بچه سياه پوست. |
Picaresque |
شخص اوباش ، داستاينكه قهرمان ان رذل است. |
Picaro |
(picaroonp، pickaroon) دزد، دزددريايي ، دزديدن ، اوباش. |
Picaroonp |
(picaro، pickaroon) دزد، دزد دريايي ، دزديدن ، اوباش |
Picayubnish |
(picayune) جزءي ، بي ارزش ، پست ، ناچيز. |
Picayune |
(picayubnish) جزءي ، بي ارزش ، پست ، ناچيز. |
Piccalilli |
ترشي ادويه وسبزيجات. |
Piccolo |
(مو.) فلوت داراي صداي زير. |
Piceous |
قيروار، قيردار، زفت دار، قابل اشتعال ، اتشگير. |
Pick |
چيدن ، كندن ، كلنگ زدن و(به)، باخلا ل پاك كردن ، خلا ل دندان بكاربردن ، نوك زدن به ، برگزيدن ، بازكردن(بقصد دزدي)، ناخنك زدن ، عيبجويي كردن ، دزديدن ، كلنگ ، (مو.) زخمه ، مضراب ، خلا ل دندان (toothpick) خلا ل گوش (earpick)، هرنوع الت نوك تيز. |
Pick out |
جدا كردن ، انتخاب كردن. |
Pick over |
چيدن ، برگزيدن. |
Pick wickian |
شبيه پيكويك قهرمان داستان نگارش چارلز ديكنز، ساده ، بي تكلف ، روشن بين. |
Pickaback |
(piggyback=) برپشت خود سوار كردن ، كول كردن ، كول. |
Pickaninny |
(picaninny) ني ني ، بچه كوچك ، بچه سياه پوست. |
Pickaroon |
(picaro، oraciponp) دزد، دزددريايي ، دزديدن ، اوباش. |
Pickax |
(pickaxe) كلنگ دوسر، كلنگ روسي ، با كلنگ زدن. |
Pickaxe |
(pickax) كلنگ دوسر، كلنگ روسي ، با كلنگ زدن. |
Picked |
نوك تيز، نوك دار، خاردار، برگزيده ، پاك كرده ، انتخاب شده ، لخت ، پوست كنده ، كلنگ خورده. |
Pickeer |
زد وخورد كردن ، لا س زدن ، جاسوسي كردن. |
Pickerel |
(ج.ش.) اردك ماهي كوچك ، گوشت اردك ماهي. |
Pickerelweed |
(گ.ش.) كوشاب (potamogeton). |
Picket |
دستك ، ميخ چوبي ، ميخچه ، چوب نوك تيز، چوب پرچين ، كشيك ، اعتصاب كردن ، اعتصاب وجلوگيري از ورود سايرين بمحل كار، نرده كشيدن ، مراقبت كردن ، بستن ، افسار كردن(اسب)، جلوكسي راه رفتن يا ايستادن. |
Picket line |
صف كارگران اعتصابي. |
Picking |
جيب بري ، دله دزدي ، ناخنك زني ، پس مانده. |
Pickle |
ترشي ، سركه ، خيارترشي ، وضعيت دشوار، ترشي انداختن. |
Picklock |
قفل گشا، دزد، قفل شكن ، قفل بازكن. |
Pickpocket |
جيب بر. |
Pickthank |
بادنجان دور قاب چين ، متملق. |
Pickup |
پيكاپ ، دستگاه برقي ناقل صداي گرامافون ، انتخاب ، رشد، ترقي ، تجديد فعاليت ، چيدن ، هرچيز انتخاب شده ، اشنايي تصادفي ، (دختر) بلند كردن ، برداشتن ، سواركردن ، گرفتن ، بهبودي يافتن. |
Picky |
ضربه زننده ، بانوك بردارنده ، ناخنك زن. |
Picnic |
گردش دسته جمعي ، پيك نيك ، به پيك نيك رفتن ، دسته جمعي خوردن. |
Picosecond |
(psec) تريليونيم ثانيه ، پيكو ثانيه. |
Picot |
قلا ب دوزي ، حلقه زينتي توري بافي. |
Picotee |
(گ.ش.) ميخك گلبرگ سفيد يا زرد. |
Picrate |
(ش.) نمك الي يا معدني اسيد پيكريك. |
Pict |
مردمان غير سلتي انگليس. |
Picto |
پيشوندي بمعني عكس و تصوير. |
Pictograph |
خط تصويري ، نشان يا علا ءم تصويري ، صورت نگاره. |
Pictography |
صورت نگاري ، تصوير نگاري ، رمز نگاري. |
Pictorial |
تصويري ، مصور، تصوير نما، مجسم سازنده. |
Picture |
تصوير، عكس ، منظره ، سينما، با عكس نشان دادن ، روشن ساختن ، نقاشي كردن ، تصور، وصف. |
Picture |
عكس ، تصوير، مجسم كردن. |
Picture hat |
كلا ه زنانه لبه پهن. |
Picture window |
پنجره دل باز وخوش منظره ، پنجره بزرگ. |
Picture writing |
تصوير نگاري ، خط تصويري. |
Picturesque |
شايان تصوير، زيبا، بديع ، خوش منظره. |
Piddle |
كار بيهوده كردن ، وقت گذراندن ، بنازچيز خوردن ، با خوراك بازي كردن ، (زبان بچه) جيش كردن. |
Piddling |
جزءي ، ناچيز، بي اهميت. |
Pidgin |
انگليسي دست وپا شكسته ومخلوط با اصطلا حات چيني. |
Pie |
كلا غ زنگي ، كلا غ جاره ، ادم ناقلا ، جانورابلق ، كلوچه گوشت پيچ ، كلوچه ميوه دارپاي ، چيز اشفته ونامرتب ، درهم ريختن. |
Piebald |
پيسه ، ابلق ، دورنگ ، رنگارنگ ، ناجور، خلنگ. |
Piece |
تكه ، قطعه ، پارچه ، فقره ، عدد، سكه ، نمونه ، قطعه ادبي يا موسيقي ، نمايشنامه قسمت ، بخش ، يك تكه كردن ، وصله كردن ، تركيب كردن ، جور شدن ، قدري ، كمي ، اسلحه گرم. |
Piece |
تكه ، دانه ، مهره ، وصله كردن. |
Piece dye |
بطوريكپارچه رنگ كردن. |
Piece de resistance |
امر مهم ، فقره برجسته ، كار پر اهميت ، خوراك اصلي. |
Piecemeal |
به اجزاء ريز تقسيم كردن ، خردخرد، تكه تكه ، بتدريج ، تدريجي. |
Piecewise |
تكه اي. |
Piecework |
كار از روي مقاطعه. |
Pied |
ابلق ، رنگارنگ ، گوناگون ، پرنده رنگارنگ. |
Piedmont |
ناحيه اي در شمال غربي ايتاليا، كوه پايه اي ، تشكيل شده در كوهپايه. |
Pieplant |
(گ.ش.) روبارب زينتي. |
Pier |
ستون ، جرز، اسكله ، موج شكن ، پايه پل ، لنگرگاه. |
Pier glass |
ايينه قدي (ويژه بين دو درگاه). |
Pier table |
ميز زير ايينه قدي. |
Pierce |
خليدن ، سپوختن ، سوراخ كردن (بانيزه وچيز نوك تيزي)، سفتن ، فروكردن (نوك خنجر وغيره)، شكافتن ، رسوخ كردن. |
Pierian |
وابسته به ناحيه پيريا (pieria) در مقدونيه قديم. |
Pierian spring |
الهام بخش شعر وسخنوري ، چشمه مقدس شاعري. |
Pierrot |
(م.م.)دلقك صامت ايتاليايي ، دلقك. |
Pieta |
(در اثار هنري) نقاشي يا مجسمه مريم مادر عيسي. |
Pietism |
پرهيزگاري ، پارسايي ، تقوا. |
Pietist |
وابسته به پرهيز گاري ، پارسا. |
Piety |
پارسايي ، پرهيز گاري ، خداترسي ، تقوا. |
Piezoelectric |
فيزوالكتريك. |
Piezometer |
فشارسنج ، غلظت سنج ، دستگاه سنجش شدت انفجار. |
Piffle |
چرند، ناچيز، من من كردن ، حرف بيهوده زدن ، مهمل گويي |
Pig |
خوك ، گراز، مثل خوك رفتار كردن ، خوك زاييدن ، ادم حريص وكثيف ، قالب ريخته گري. |
Pig bed |
شن ويژه ريخته گري اهن. |
Pig iron |
اهن خام ، اهن كوره قالگري ، لخته اهن ، اهن توده. |
Pig lead |
لخته سرب ، توده سرب. |
Pigboat |
(ز.ع.) زير دريايي. |
Pigenhole |
لا نه كبوتر، سوراخ ، كاغذ دان ، جعبه مخصوص نامه ها، خانه خانه كردن. |
Pigeon |
(ج.ش.) كبوتر، محبوبه ، دختر جوان ، ترسو، ساده وگول خور. |
Pigeon breast |
(طب) سينه كفتري ، برامدگي جناغ سينه. |
Pigeon hawk |
(ج.ش.) شاهين كوچك امريكايي. |
Pigeon pea |
(گ.ش.) لوبياي سوداني (cajan Cajanus). |
Pigeon toed |
داراي پنجه برگشته ، داراي پنجه خميده بداخل. |
Pigeonhearted |
ترسو. |
Pigeonhole |
خانه قفسه ، طبقه ، طبقه بندي كردن. |
Piggery |
خوك دان ، لا نه خوك ، جاي كثيف. |
pickled |
ترشي |
pickles |
خيارشور |
pierced |
سوراخ |
piercing |
پر سر و صدا |
piers |
پايه |
pigeons |
کبوترها |
pilate |
پیلاطس |
pilates |
a form of exercise in which you develop the muscles in your abdomen in order to control your body movement and protect your back. It is similar to yoga. |
pile up |
انباشته - روي هم |
pilgrims |
زائران |
pills |
قرص |
pilot test |
آزمون آزمايشي |
pilot testing |
تست آزمايشي |
pinching |
نيشگون - تنگنا |
pinto bean |
لوبيا چيتي |
pioneering |
پيشگام |
pipe |
لوله |
pips |
پيپ ها |
pissed |
دلخور |
pissed of |
عصباني از |
pita |
نان پيتا |
pitched |
منظم - حسابي |
Pitfalls |
مشکلات |
Pizzeria |
پيترافروشي |
Pizzerias |
پيتزافروشي |