منظر، وجهه ، صورت ، لحاظ، پايه ، مرحله ، دوره تحول وتغيير، اهله قمر، جنبه ، وضع ، مرحله اي كردن.
مرحله ، فاز.
اعوجاج فاز.
رمزي شده با فاز.
برابر كننده فاز.
پس افت فاز، تاخير فاز.
پيش افت فاز، تقديم فاز.
طيف نما، ميكروسكپ طيف.
(pm) تلفيق فازي.
تغيير زاويه فاز.
تدريجا متوقف كردن كار يا توليد، توقف كار يا فراوري بطور مرحله اي.
Keyword
Criteria Exact word Starts with Contains