انجام دادن ، كردن ، بجا اوردن ، اجرا كردن ، بازي كردن ، نمايش دادن ، ايفاكردن.
اجرا، نمايش ، ايفا، كاربرجسته ، شاهكار.
كارايي ، انجام.
ارز يابي كارايي.
ايفا كننده.
بازيگر، انجام دهنده ، وابسته به هنرهاي نمايشي.
انجام
اجرا - نمايش
انجام داد
اجرا کردن - نمايش
Keyword
Criteria Exact word Starts with Contains