Farsi Dictionary

Pad

جاده ، معبر، دزد پياده ، اسب راهوار، پياده سفر كردن ،قدم زدن، زير پالگد كردن ، صداي پا، تشك ، هرچيز نرم ، لا يه ، پشتي ، اب خشك كن ، مركب خشك كن ، بالسشتك زخم بندي ، بااب و تاب گفتن ، لفاف كردن ، با لا يه نرم يا بالشتك پوشاندن.

Pad

دفترچه يادداشت ، لا يي ، لا يي گذاشتن.

Padding

لا يه گذاري.

Padding

لا يه ، بالشتك ، لفاف ، له سازي ، لگد مالي ، پيمايش ، لا يه گذاري.

Paddle

بيلچه ، پاروي پهن قايقراني ، پارو زدن ، با باله شنا حركت كردن ، دست و پا زدن ، با دست نوازش كردن ، ور رفتن ، با چوب پهن كتك زدن.

Paddle wheel

چرخ پره دار متحرك كشتي بخار.

Paddler

پارو زن.

Paddock

چرا گاه ، ميدان تمرين اسب دواني واتومبيل هاي كورسي ، حصار، در حصار قراردادن ، غوك.

Paddy

برنج اسياب نكرده ، مزرعه شاليكاري ، ايرلندي.

Paddywagon

(patrolwagon =) اتومبيل پليس.

Padlock

قفل ، انسداد، قفل كردن ، بستن.

Padre

پدر روحاني ، كشيش ، قاضي عسكر.

Padrone

(لا تين) اقا، صاحب ، مدير، ارباب.

Keyword

Criteria