Pad |
جاده ، معبر، دزد پياده ، اسب راهوار، پياده سفر كردن ،قدم زدن، زير پالگد كردن ، صداي پا، تشك ، هرچيز نرم ، لا يه ، پشتي ، اب خشك كن ، مركب خشك كن ، بالسشتك زخم بندي ، بااب و تاب گفتن ، لفاف كردن ، با لا يه نرم يا بالشتك پوشاندن. |
Pad |
دفترچه يادداشت ، لا يي ، لا يي گذاشتن. |
Padding |
لا يه گذاري. |
Padding |
لا يه ، بالشتك ، لفاف ، له سازي ، لگد مالي ، پيمايش ، لا يه گذاري. |
Paddle |
بيلچه ، پاروي پهن قايقراني ، پارو زدن ، با باله شنا حركت كردن ، دست و پا زدن ، با دست نوازش كردن ، ور رفتن ، با چوب پهن كتك زدن. |
Paddle wheel |
چرخ پره دار متحرك كشتي بخار. |
Paddler |
پارو زن. |
Paddock |
چرا گاه ، ميدان تمرين اسب دواني واتومبيل هاي كورسي ، حصار، در حصار قراردادن ، غوك. |
Paddy |
برنج اسياب نكرده ، مزرعه شاليكاري ، ايرلندي. |
Paddywagon |
(patrolwagon =) اتومبيل پليس. |
Padlock |
قفل ، انسداد، قفل كردن ، بستن. |
Padre |
پدر روحاني ، كشيش ، قاضي عسكر. |
Padrone |
(لا تين) اقا، صاحب ، مدير، ارباب. |