Farsi Dictionary

Overt

فاش ، اشكار، معلوم ، واضح ، نپوشيده ، عمومي.

Overtake

رسيدن به ، سبقت گرفتن بر، رد شدن از.

Overtax

ماليات سنگين بستن بر، بار سنگين نهادن بر.

Overthrow

بر انداختن ، بهم زدن ، سرنگون كردن ، منقرض كردن ، مضمحل كردن ، موقوف كردن ، انقراض.

Overtime

بيش از وقت معين ، بطور اضافه ، اضافه كار.

Overtone

صداي فرعي ، قوي ، شديدالحن ، مفهوم فرعي.

Overtop

برتي جستن بر، فاءق امدن بر، بلندتربودن.

Overture

سوراخ ، شكاف ، اغاز عمل ، پيش در امد، افشا، كشف ، مطرح كردن ، باپيش در امداغاز كردن.

Overturn

واژگوني ، واژگون كردن ، برانداختن ، مضمحل كردن ، چپه كردن يا شدن.

overtaken

پيشي - سبقت گرفتن

overthrown

سرنگون

overtly

آشکارا

Keyword

Criteria