Farsi Dictionary

Os

دهان ، روزنه.

Oscar

جايزه اسكار.

Oscillate

نوسان كردن ، تاب خوردن ، از اين سو به ان سو افتادن ، مردد بودن.

Oscillating sort

جور كردن نوساني.

Oscillation

نوسان.

Oscillation

نوسان.

Oscillator

دستگاه توليد برق نوساني در راديو، ارتعاش سنج ، نوسان كننده.

Oscillator

نوسانگر، نوسانساز.

Oscillogram

(oscillograph) نوسان سنج ، نوسان نگار.

Oscillograph

(oscillogram) نوسان سنج ، نوسان نگار.

Oscillograph

نوسان نگار.

Oscilloscope

نوسان سنج ، نوسان بين ، نوسان نما.

Oscilloscope

نوسان نما، اسيلوسكوپ.

Osculate

بوسيدن ، تماس نزديك حاصل كردن ، برخورد كردن ، صفات مشترك داشتن.

Osculation

بوسه ، برخورد، تماس ، اشتراك صفات.

Osculatory

وابسته به بوسه يا تماس.

Osier

(گ.ش.) بيد سبدي ، بيد مخصوص سبد بافي.

Osiris

(مصرقديم)ازيريس.

Osmatic

(ج.ش.) داراي اعضا بويايي ، وابسته به بويايي.

Osmium

(ش.) عنصر فلزي سخت و ابي مايل بسفيد.

Osmose

تراوش كردن ، نفوذ كردن در، بوسيله تراوش تجزيه كردن ، بوسيله نفوذ تجزيه كردن.

Osmosis

نفوذ يك حل كننده (مثل اب) ازيك پرده ، خاصيت نفوذ و حلول ، نفوذ، راند.

Osprey

(ج.ش.) هماي استخوان خوار، عقاب دريايي.

Osseous

استخواني.

Osset

اريايي نژادان قفقاز مركزي.

Ossetian

(ossetic) وابسته به اوست هاي قفقاز.

Ossetic

(ossetian) وابسته به اوست هاي قفقاز.

Ossicle

استخوان چه.

Ossification

تشكيل استخوان ، مرحله تشكيل استخوان.

Ossify

استخواني شدن ، استخواني كردن ، سخت كردن.

Ossuary

ظرف مخصوص نگاهداري استخوان هاي مرده ، محل امانت گذاري استخوان مرده.

Osteal

شبيه استخوان ، مربوط باستخوان ، داراي صداي استخوان.

Osteitis

(طب) ورم استخوان ، اماس استخوان.

Ostelolgy

علم استخوان شناسي.

Ostensible

نمايان ، ظاهر، قابل نمايش ، صوري.

Ostensive

متظاهر، تظاهر اميز.

Ostentation

خود نمايي ، خود فروشي ، تظاهر، نمايش.

Ostentatious

متظاهر، خودنما، خودفروش.

Osteocranium

(تش.) قسمت استخواني جمجمه.

Osteoid

استخوان وار، استخوان مانند، استخواني.

Osteologic

وابسته به استخوان شناسي.

Osteologist

استخوان شناس.

Osteomyelitis

(طب) كورك استخواني ، التهاب موضعي و مخرب استخوان.

Osteopath

متخصص بيماريهاي استخوان ، استخوانپزشك.

Osteopathy

درمان بوسيله مالش استخوان و مفاصل ، انواع امراض استخواني.

Osteoplastic

(طب) وابسته به روش جراحي ترميمي استخوان.

Osteotomy

(جراحي) برش استخوان و جدا كردن و خارج كردن قسمتي از استخوان.

Ostiary

دربان كليسا، دهانه رودخانه.

Ostiole

سوراخ يا دهانه كوچك.

Ostium

(ج.ش.) روزنه ، مدخل ، دهانه.

Ostler

ميراخور، مهتر اصطبل.

Ostracism

نفي بلد، محروميت از حقوق اجتماعي و وجهه ملي ، طرد.

Ostracize

با اراء عمومي تبعيد كردن ، از حقوق اجتماعي و سياسي محروم كردن ، از وجهه عمومي انداختن.

Ostrich

(ج.ش.) شتر مرغ.

oscars

اسکار

Oslo

شهر اسلو - پايتخت نروژ

osteoporosis

پوکي استخوان

Keyword

Criteria