Farsi Dictionary

Opt

برگزيدن ، انتخاب كردن.

Optative

ارزويي ، تمنايي ، وابسته به طلب و تمنا.

Optic

وابسته به بينايي ، چشمي ، بصري ، شيشه عينك ، چشم.

Optic disk

(تش.) نقطه كور.

Optic nerve

(تش.) عصب باصره.

Optical

نوري ، بصري.

Optical character

دخشه نوري.

Optical scanner

پوينده نوري.

Optician

عينك ساز، عينك فروش ، دوربين ساز، دوربين فروش.

Optics

علم روشنايي ، علم بينايي ، فيزيك نور.

Optics

نورشناسي.

Optimal

بهين.

Optimal

مربوط به كمال مطلوب.

Optimality

بهينگي.

Optimism

فلسفه خوش بيني ، نيك بيني.

Optimist

خوش بين.

Optimistic

خوش بين ، خوش بينانه.

Optimization

بهينه سازي.

Optimize

بهينه ساختن.

Optimize

خوش بين بودن ، بهين ساختن.

Optimized

بهينه ، بهينه شده.

Optimm programming

برنامه نويسي بهينه.

Optimum

بهينه.

Optimum

بهينه ، مقدار مطلوب ، حالت مطلوب ، درجه لا زم.

Optimum code

برنامه بهينه ، دستورالعمل هاي بهينه.

Optimum coding

برنامه نويسي بهينه.

Option

اختيار، انتخاب ، خصيصه اختياري.

Option

خيار فسخ ، خيار، اختيار، ازادي ، اظهار ميل.

Optional

اختياري ، انتخابي.

Optional feature

خصيصه اختياري.

Optometric

وابسته به ميزان ديد و عينك سازي.

Optometrist

عينك ساز.

Optometry

ديد سنجي ، تعيين ميزان ديد چشم ، عينك سازي ، عينك فروشي.

opt out

انتخاب کردن

opted

برگزيدن - انتخاب کردن

optimally

بهينه

optimise

بهينه سازي

options

گزينه ها

Keyword

Criteria