On |
روي ، در روي ، برروي ، بر، بالا ي ، در باره ، راجع به ، در مسير، عمده ، باعتبار، به ، بعلت ، بطرف ، در بر، برتن ، به پيش ، به جلو، همواره ، بخرج. |
On |
وصل ، روشن ، برقرار. |
On duty |
سر خدمت. |
On hook |
وصل شده ، قلا ب شده. |
On off switch |
گزينه قطع و وصل. |
On side |
(درفوتبال) در داخل خط، خارج نشده(ازخط). |
On stream |
درحال فعاليت ، در حال عمل ، درعمل. |
Onager |
(ج.ش.) گورخر كوچك. |
Onagism |
درمالي ، جلق ، هوسراني. |
Once |
يكمرتبه ، يكبار ديگر، فقط يكبار، يكوقتي ، سابقا. |
Once over |
مرور، نظراجمالي. |
Oncologic |
وابسته به غده شناسي. |
Oncology |
(طب) غده شناسي ، تومور شناسي. |
Oncoming |
روي دهنده ، پيشامد كننده ، اينده ، جلو رونده. |
Ond shot |
يكجا، يكمرتبه ، بيك حمله ، دريك حمله. |
One |
يك ، تك ، واحد، شخص ، ادم ، كسي ، شخصي ، يك واحد، يگانه ،منحصر، عين همان ، يكي ، يكي از همان ، متحد، عدد يك ، يك عدد، شماره يك. |
One address |
با يك نشانه. |
One and half pass |
يك و نيم گذري. |
One another |
هر يك ، يكديگر، بايكديگر. |
One dimentional |
يك بعدي ، تك بعدي. |
One horse |
يك اسبه ، مخصوص يك اسب ، بي مايه ، بدتبار. |
One pass |
تك گذري ، يك گذري. |
One pass assemler |
همگذار تك گذري. |
One shot |
يك باره اي. |
One shot multivibrator |
نوسانساز يكباره اي. |
One sided |
يكطرفه ، مغرضانه. |
One sided |
يك پهلو، يك طرفه ، يك جانبه ، مغرضانه. |
One step operation |
عمل تك مرحله. |
One to one |
يك بيك. |
One to one |
يك بيك ، عينا مثل هم ، عينا مساوي و مرتبط با يكديگر. |
One track |
كوتاه فكر، يك راهه ، فاقد قوه ارتجاعي ، فقط در يك وهله. |
One upmanship |
سبقت يا جلو افتادگي از حريق يا رقيب ، يك قدم سبقت ، دست پيش گيري. |
One way |
يك راهه ، يك طرفه (مثل خيابان)، يك جانبه. |
One way |
يكراهه ، يكطرفه. |
One's complement |
متمم نسبت به يك. |
One's self |
(oneself) خود، خود شخص ، نفس ، در حال عادي. |
Oneiromancy |
تفال و پيشگويي از روي خواب. |
Oneness |
يكتايي ، يگانگي ، برابري ، وحدت ، يكي بودن. |
Onerous |
سنگين ، گران ، شاق ، دشوار، طاقت فرسا. |
Onery |
(ornary، ornery=) عادي ، معمولي ، اذيت كننده ، بدخلق. |
Oneself |
(self one's) خود، خود شخص ، نفس ، در حال عادي. |
Onetime |
يك زماني ، يكوقتي ، سابقا. |
Ongoing |
درحال پيشرفت ، مداوم. |
Onion |
(گ.ش.) پياز. |
Onionskin |
پوست پياز، كاغذ نازك زرورق. |
Online |
درون خطي. |
Online operation |
عمل درون خطي. |
Online storage |
انباره درون خطي. |
Onlooker |
ناظر، تماشاچي ، مراقب ، تماشاگر. |
Only |
فقط، تنها، محض ، بس ، بيگانه ، عمده ، صرفا، منحصرا، يگانه ، فقط بخاطر. |
Onomastic |
وابسته به اسم ، اسمي ، مركب از اسم ، كينه. |
Onomastics |
علم اشتقاق لغات و طرز استعمال انها، علم اللغات ، علم اشتقاق اسامي ، دانش نام. |
Onomatopoeia |
تسميه صوفي ، تسميه تقليدي ، صداواژه. |
Onrush |
حمله ، پيشروي ، يورش. |
Onset |
تاخت و تاز، حمله ، هجوم ، اصابت ، وهله ، شروع. |
Onshore |
واقع در ساحل ، روي ساحل ، متوجه بطرف ساحل ، رو بساحل. |
Onslaught |
يورش ، حمله. |
Ontogenetic |
وابسته به رشد شناسي. |
Ontogeny |
فرد بالش ، رشد شناسي ، تاريخچه رشد و رويش موجودات. |
Ontological |
وابسته به هستي شناسي. |
Ontologist |
هستي شناس. |
Ontology |
هستي شناسي ، علم موجودات. |
Onus |
بار، تعهد، مسلوليت. |
Onward |
بسوي جلو، به پيش ، بجلو. |
Onyx |
عقيق رنگارنگ ، عقيق سليماني ، سنگ باباقوري ، (طب) تاريكي پايين قرنيه. |
on account of |
در حساب |
on demand |
در تقاضا |
on leave |
در مرخصي |
on order |
بر اساس سفارش |
on Resolve |
در رفع |
on the contrary |
بر عکس - در خلاف |
on the go |
در راه |
on the whole |
در کل |
on time |
به موقع |
on-end |
در پايان |
on-site |
در سايت |
oncology |
انکولوژي |
one off |
يکبار |
One set |
يک مجموعه |
one-party |
تک حزبي |
onstage |
روي صحنه |
onto |
بر روي |