Farsi Dictionary

On

روي ، در روي ، برروي ، بر، بالا ي ، در باره ، راجع به ، در مسير، عمده ، باعتبار، به ، بعلت ، بطرف ، در بر، برتن ، به پيش ، به جلو، همواره ، بخرج.

On

وصل ، روشن ، برقرار.

On duty

سر خدمت.

On hook

وصل شده ، قلا ب شده.

On off switch

گزينه قطع و وصل.

On side

(درفوتبال) در داخل خط، خارج نشده(ازخط).

On stream

درحال فعاليت ، در حال عمل ، درعمل.

Onager

(ج.ش.) گورخر كوچك.

Onagism

درمالي ، جلق ، هوسراني.

Once

يكمرتبه ، يكبار ديگر، فقط يكبار، يكوقتي ، سابقا.

Once over

مرور، نظراجمالي.

Oncologic

وابسته به غده شناسي.

Oncology

(طب) غده شناسي ، تومور شناسي.

Oncoming

روي دهنده ، پيشامد كننده ، اينده ، جلو رونده.

Ond shot

يكجا، يكمرتبه ، بيك حمله ، دريك حمله.

One

يك ، تك ، واحد، شخص ، ادم ، كسي ، شخصي ، يك واحد، يگانه ،منحصر، عين همان ، يكي ، يكي از همان ، متحد، عدد يك ، يك عدد، شماره يك.

One address

با يك نشانه.

One and half pass

يك و نيم گذري.

One another

هر يك ، يكديگر، بايكديگر.

One dimentional

يك بعدي ، تك بعدي.

One horse

يك اسبه ، مخصوص يك اسب ، بي مايه ، بدتبار.

One pass

تك گذري ، يك گذري.

One pass assemler

همگذار تك گذري.

One shot

يك باره اي.

One shot multivibrator

نوسانساز يكباره اي.

One sided

يكطرفه ، مغرضانه.

One sided

يك پهلو، يك طرفه ، يك جانبه ، مغرضانه.

One step operation

عمل تك مرحله.

One to one

يك بيك.

One to one

يك بيك ، عينا مثل هم ، عينا مساوي و مرتبط با يكديگر.

One track

كوتاه فكر، يك راهه ، فاقد قوه ارتجاعي ، فقط در يك وهله.

One upmanship

سبقت يا جلو افتادگي از حريق يا رقيب ، يك قدم سبقت ، دست پيش گيري.

One way

يك راهه ، يك طرفه (مثل خيابان)، يك جانبه.

One way

يكراهه ، يكطرفه.

One's complement

متمم نسبت به يك.

One's self

(oneself) خود، خود شخص ، نفس ، در حال عادي.

Oneiromancy

تفال و پيشگويي از روي خواب.

Oneness

يكتايي ، يگانگي ، برابري ، وحدت ، يكي بودن.

Onerous

سنگين ، گران ، شاق ، دشوار، طاقت فرسا.

Onery

(ornary، ornery=) عادي ، معمولي ، اذيت كننده ، بدخلق.

Oneself

(self one's) خود، خود شخص ، نفس ، در حال عادي.

Onetime

يك زماني ، يكوقتي ، سابقا.

Ongoing

درحال پيشرفت ، مداوم.

Onion

(گ.ش.) پياز.

Onionskin

پوست پياز، كاغذ نازك زرورق.

Online

درون خطي.

Online operation

عمل درون خطي.

Online storage

انباره درون خطي.

Onlooker

ناظر، تماشاچي ، مراقب ، تماشاگر.

Only

فقط، تنها، محض ، بس ، بيگانه ، عمده ، صرفا، منحصرا، يگانه ، فقط بخاطر.

Onomastic

وابسته به اسم ، اسمي ، مركب از اسم ، كينه.

Onomastics

علم اشتقاق لغات و طرز استعمال انها، علم اللغات ، علم اشتقاق اسامي ، دانش نام.

Onomatopoeia

تسميه صوفي ، تسميه تقليدي ، صداواژه.

Onrush

حمله ، پيشروي ، يورش.

Onset

تاخت و تاز، حمله ، هجوم ، اصابت ، وهله ، شروع.

Onshore

واقع در ساحل ، روي ساحل ، متوجه بطرف ساحل ، رو بساحل.

Onslaught

يورش ، حمله.

Ontogenetic

وابسته به رشد شناسي.

Ontogeny

فرد بالش ، رشد شناسي ، تاريخچه رشد و رويش موجودات.

Ontological

وابسته به هستي شناسي.

Ontologist

هستي شناس.

Ontology

هستي شناسي ، علم موجودات.

Onus

بار، تعهد، مسلوليت.

Onward

بسوي جلو، به پيش ، بجلو.

Onyx

عقيق رنگارنگ ، عقيق سليماني ، سنگ باباقوري ، (طب) تاريكي پايين قرنيه.

on account of

در حساب

on demand

در تقاضا

on leave

در مرخصي

on order

بر اساس سفارش

on Resolve

در رفع

on the contrary

بر عکس - در خلاف

on the go

در راه

on the whole

در کل

on time

به موقع

on-end

در پايان

on-site

در سايت

oncology

انکولوژي

one off

يکبار

One set

يک مجموعه

one-party

تک حزبي

onstage

روي صحنه

onto

بر روي

Keyword

Criteria