| Of |
از، از مبدا، از منشا، از طرف ، از لحاظ، در جهت ، در سوي ، درباره ، بسبب ، بوسيله. |
| Ofentimes |
غالب اوقات. |
| Off |
از محلي بخارج ، بسوي (خارج)، عازم بسوي ، دورتر، از يك سو، از كنار، از روي ، از كنار، خارج از، مقابل ، عازم ، تمام ، كساد، بيموقع ، غير صحيح ، مختلف. |
| Off |
قطع ، خاموش ، ملغي ، پرت ، دور. |
| Off and on |
تناوب ، بطور متناوب ، گاهي. |
| Off center |
خارج از مركز. |
| Off color |
(colored off) داراي رنگ ناجور، داراي رنگ مغاير، خل |
| Off colored |
(color off) داراي رنگ ناجور، داراي رنگ مغاير، خل. |
| Off duty |
خارج از خدمت. |
| Off hook |
قطع شده ، رها شده. |
| Off of |
.=off |
| Off side |
(دربازي فوتبال و غيره) خارج از خط. |
| Off the record |
محرمانه و خصوصي (نه براي انتشار). |
| Off time |
وقت ازاد، مرخصي. |
| Off white |
رنگ زرد كمرنگ يا كرم نزديك رنگ سفيد. |
| Off year |
سال كم محصول ، سال كم فعاليت ، سال كسادي. |
| Offal |
اشغال ، اخال ، كف ، مواد زاءد، لا شه. |
| Offbeat |
قطعه موسيقي ناهماهنگ ، مغاير، خل. |
| Offence |
(offense) گناه ، تقصير، حمله ، يورش ، هجوم ، اهانت ، توهين ، دلخوري ، رنجش ، تجاوز، قانون شكني - بزه. |
| Offend |
تخطي كردن ، رنجاندن ، متغير كردن ، اذيت كردن ، صدمه زدن ، دلخور كردن. |
| Offender |
متخلف ، تخطي كننده ، متجاوز. |
| Offense |
(offence) گناه ، تقصير، حمله ، يورش ، هجوم ، اهانت ، توهين ، دلخوري ، رنجش ، تجاوز، قانون شكني ، بزه. |
| Offensive |
مهاجم ، متجاوز، اهنانت اور، رنجاننده ، كريه ، زشت ، يورش ، حمله. |
| Offer |
تقديم داشتن ، پيشكش كردن ، عرضه ، پيشنهاد كردن ، پيشنهاد، تقديم ، پيشكش ، اراءه. |
| Offering |
پيشكش ، اراءه. |
| Offertory |
سيني محتوي پول يا پول جمع اوري شده از حضار در كليسا. |
| Offhand |
بي تامل ، بداهه ، بدون مقدمه ، بدون تهيه. |
| Office |
شغل ، مقام ، مسلوليت ، احرازمقام ، اشتغال ، كار، وظيفه ، خدمت ، محل كار، اداره ، دفتر كار. |
| Office |
دفتر، اداره ، منصب. |
| Office boy |
پيشخدمت ، فراش. |
| Office hours |
ساعات اداري. |
| Officeholder |
شاغل مقام. |
| Officer |
افسر، صاحب منصب ، مامور، متصدي ، افسر معين كردن ، فرماندهي كردن ، فرمان دادن. |
| Official |
صاحب منصب ، عاليرتبه ، رسمي ، موثق و رسمي. |
| Officialdom |
قاطبه مامورين ، سيستم اداري. |
| Officialism |
سيستم اداري ، رسميت ، مقررات اداري. |
| Officiant |
كشيش شاغل و مسلول مجلس روحاني. |
| Officiary |
صاحب منصب ، مامور رسمي ، مقام رسمي. |
| Officiate |
مراسمي را بجا اوردن ، اداره كردن ، بعنوان داور مسابقات را اداره كردن. |
| Officious |
فضول ، مداخله كن ، فضولا نه ، ناخواسته. |
| Offing |
اب ساحلي ، در اينده نزديك ، در ان نزديكي ها. |
| Offish |
منزوي ، خشن. |
| Offline |
برون خطي. |
| Offline operation |
عمل برون خطي. |
| Offline storage |
انباره برون خطي. |
| Offprint |
مقاله نقل شده از روزنامه يا مجله. |
| Offscouring |
چيز تسويه شده ، كثافت و اشغال بيرون انداخته. |
| Offset |
چاپ افست ، جابجاسازي ، مبدا، نقطه شروع مسابقه ، چين ، خميدگي ، انحراف ، وزنه متعادل ، رقم متعادل كننده ، متعادل كردن ، جبران كردن ، خنثي كردن ، چاپ افست كردن. |
| Offset |
جبران كردن ، افست. |
| Offshoot |
شاخه نورسته ، جوانه ، تركه ، فرع ، انشعاب ، شعبه ، مشتق. |
| Offshore |
از جانب ساحل ، دور از ساحل ، قسمت ساحلي دريا. |
| Offspring |
زادو ولد، فرزند، اولا د، مبدا، منشا. |
| Offstage |
خارج از صحنه نمايش ، درزندگي خصوصي. |
| Oft |
بارها، بسيار رخ دهنده ، كثير الوقوع ، غالبا. |
| Often |
بارها، خيلي اوقات ، بسي ، كرارا، بكرات ، غالب اوقات. |
| Ofttimes |
(often=) غالب اوقات. |
| of course |
البته |
| of which |
از آن |
| off |
خاموش |
| off balance |
خارج از تعادل - نا متعادل |
| off course |
البته |
| off season |
فصل تعطيل |
| off the hook |
خارج از قلاب |
| off-season |
فصل تعطيل |
| off-set |
خارج از مجموعه |
| offended |
جرم |
| office suite |
مجموعه اداري |
| officially |
رسمي |
