Farsi Dictionary

Od

سوگند ملا يم ، بخدا.

Odd

(.interj):سوگند ملا يم ، بخدا، (.adj): طاق ، تك ، فرد، عجيب و غريب ، ادم عجيب ، نخاله.

Odd

فرد، عجيب.

Odd even check

مقابله فرد و زوج.

Odd parity

توازن فرد.

Odd parity check

بررسي توازن فرد.

Oddball

عجيب و غريب.

Oddity

چيز عجيب و غريب ، غرابت.

Oddment

چيزهاي متفرقه ، تكه و پاره ، چيز باقيمانده.

Odds

نابرابري ، فرق ، احتمال و وقوع ، تمايل بيك سو، احتمالا ت ، شانس ، عدم توافق ، مغايرت.

Odds and ends

خرت و پرت ، تكه وپاره ، چيز، باقيمانده.

Oddson

بيشتر محتمل ، محتمل به برد يا موفقيت.

Ode

قطعه شعر بزمي ، غزل ، چكامه ، قصيده.

Odin

(افسانه اسكانديناوي) خداي خدايان.

Odious

كراهت اور، نفرت انگيز.

Odium

نفرت ، دشمني ، عداوت ، رسوايي ، زشتي ، بدنامي.

Odometer

كيلومتر شماراتومبيل و غيره.

Odontoblast

سلول هاي عاج ساز، سلول دنداني.

Odontoglssum

(گ.ش.) جنسي از ثعلب هاي امريكايي.

Odontoid

مانند دندان ، وابسته به زاءده دنداني.

Odontologist

دندان شناس.

Odontology

مبحث دندان ، دندان شناسي ، دندان پزشكي.

Odor

(odour) بو، رايحه ، عطر، عطر و بوي ، طعم ، شهرت.

Odorant

معطر، چيز خوشبو.

Odoriferous

بدبو، زننده ، بودار، داراي بو.

Odorize

معطر و خوشبو ساختن.

Odorless

بي بو.

Odorous

بودار، بدبو، متعفن.

Odour

(odor) بو، رايحه ، عطر، عطر و بوي ، طعم ، شهرت.

Odyssey

قطعه منظوم رزمي منسوب به هومر شاعر يوناني حاوي شرح مسافرتهاي پر حادثه 'اديسه. '

Keyword

Criteria