Farsi Dictionary

Occupation

شغل ، پيشه ، مربوط به حرفه ، اشغال ، تصرف.

Occupation

اشغال ، تصرف ، حرفه.

Occupational therapy

درمان بوسيله اشتغال بكار، كاردرماني.

occupational

حرفه اي

Occupational Health

بهداشت حرفه اي

Keyword

Criteria