Farsi Dictionary

Nurse

پرستار، دايه ، مهد، پرورشگاه ، پروراندن ، پرستاري كردن ، شير خوردن ، باصرفه جويي يا دقت بكار بردن.

Nursemaid

دايه ، دختر پرستار.

Nursery

محل نگاهداري اطفال شير خوار، پرورشگاه ، شير خوارگاه ، قلمستان ، گلخانه ، نوزادگاه.

Nursery rhyme

اشعار مخصوص كودكان.

Nursery school

كودكستان ، مدرسه بچه هاي كمتر از پنج سال.

Nurseryman

باغبان ، پرورنده گياهان ، زارع.

Keyword

Criteria