Farsi Dictionary

No

(.n):(.No) number=، (.adj &.adv): پاسخ نه ، منفي ، مخالف ، خير، ابدا.

No man's land

زمين بلا صاحب و غير مسكون ، باريكه زمين حد فاصل بين نيروي متخاصم و نيروي خودي.

No one

(nobody) هيچكس.

No op instruction

دستورالعمل بي اثر.

No par

(value par no) بدون ارزش واقعي ، بي ارزش.

No par value

(par no) بدون ارزش واقعي ، بي ارزش.

No show

مسافري كه جا براي خود محفوظ كرده ولي براي سفر حاضر نميشود.

Noah

نوح پيغمبر.

Nob

دستيگره ، قلنبه ، سر، ضربت بر سر، كسيكه از طبقات بالا باشد.

Nobble

بطرف خود اوردن ، طرفدار خود كردن ، سرقت كردن ، سواستفاده كردن ، جرزدن ، تقلب كردن.

Nobby

قلنبه ، درجه يك ، اعلي ، ظريف ، خيلي شيك ، عالي.

Nobel prize

جايزه نوبل.

Nobility

نجابت ، اصالت خانوادگي ، طبقه نجبا.

Noble

ازاده ، اصيل ، شريف ، نجيب ، باشكوه.

Nobleman

نجيب زاده.

Noblesse

نجبا، اشراف ، اشرافيت.

Noblesse oblige

بزرگواري و سخاوتمندي ، نشانه نجيب زادگي.

Nobody

هيچ كس ، هيچ فرد، ادم بي اهميت ، ادم گمنام.

Nocent

زيان رسان ، مضر، مقصر.

Nock

سوفار، جاي زه كمان ، شكاف ميان كفل ها، پيكان بر زه گذاشتن ، زه كردن.

Noctambulation

(noctambulism) راه رفتن در خواب ، خواب (مخصوصا خواب هيپنويتزم)، شبگردي.

Noctambulism

(noctambulation) راه رفتن در خواب ، خواب (مخصوصا خواب هيپنويتزم)، شبگردي.

Noctiluca

فسفر، شب تاب ، تاژكداران شب تاب دريايي.

Nocturn

عبادت نيمه شب ، سحر خواني ، شبانه.

Nocturnal

شبانه ، عشايي ، واقع شونده در شب ، نمايش شبانه.

Nocturne

(مو.) قطعه موسيقي دل انگيز و رويايي ، نقاشي از منظره شب.

Nocuous

زيان اور، مضر.

Nod

تكاندادن سر بعلا مت توافق ، سرتكان دادن ، باسراشاره كردن ، تكان سر.

Nodal

گرهي ، واقع درنزديك گره ، عقده اي.

Nodal

گره اي.

Nodality

وابستگي به گره ، نزديكي به گره.

Noddle

پشت سر، پشت گردن ، سر، كله.

Node

گره ، اشكال ، دشواري ، برامدگي ، ورم ، غده ، منحني.

Node

گره.

Nodose

(nodous) داراي برامدگي هاي مشخص ، گره دار، قنبلي.

Nodous

(nodose) داراي برامدگي هاي مشخص ، گره دار، قنبلي.

Nodular

گره دار، ورم كرده ، قلنبه شده ، گره گره.

Nodule

قلنبه كوچك ، كلوخه ، برامدگي ، عقده.

Nodulose

(nodulous) قلنبه دار، داراي برامدگي هاي ريز.

Nodulous

(nodulose) قلنبه دار، داراي برامدگي هاي ريز.

Nodus

گره ، اشكال ، گرفتاري.

Noel

عيد نوءل ، سرود ميلا د مسيح ، جشن ميلا د مسيح.

Noetic

شخص دانا و فكور، ادراكي ، معرفتي ، هوشي ، ذهني ، قياس منطقي.

Nog

(nogg) ميخ بزرگ چوبي ، زرده تخم مرغ كه بامشروب مخلوط شده باشد(eggnog).

Nogg

(nog) ميخ بزرگ چوبي ، زرده تخم مرغ كه بامشروب مخلوط شده باشد(egggon).

Noggin

(naggin=) سطل چوبي ، ليوان چوبي ، سر، سرانسان.

Nohow

بهيچوجه ، ابدا، بهر حال ، ناجور.

Noise

صدا، شلوغ ، سر وصدا، قيل و قال ، طنين ، صدا راه انداختن ، پا رازيت ، شايعه و تهمت.

Noise

خش ، اختلا ل ، پارازيت ، سروصدا.

Noise generator

خش زا.

Noise level

ميزان خش.

Noise margin

تفاوت خش.

Noiseless

بي صدا.

Noisome

مضر، زيان بخش ، بدبو، كريه ، نامطلوب.

Noisy

پر سر وصدا.

Noisy

پرخش ، پرسروصدا، شلوغ.

Noisy mode

باب پرخش.

Nom de plume

اسم مستعار نويسندگان ، كنيه.

Nomad

كوچ گر، بدوي ، چادر نشين ، ايلياتي ، خانه بدوش ، صحرانشين.

Nomadic

چادر نشين ، وابسته به كوچ گري.

Nomadism

صحرانشيني ، كوچ گري.

Nomen

اسم ، نام.

Nomenclator

فهرست لغات و اسامي ، كنيه دهنده ، لقب دهنده.

Nomenclature

فهرست واژه ها و اصطلا حات يك علم يا يك فن ، مجموعه لغات ، نام ، فهرست علا ءم و اختصارات.

Nomenclauture

نام گذاري ، فهرست اصطلا حات.

Nominal

اسمي ، صوري ، جزءي ، كم قيمت.

Nominal

اسمي.

Nominal bandwidth

پهناي بانداسمي.

Nominal value

قيمت اسمي ، سهمي ، قيمت واقعي سهم كه روي ان نوشته شده.

Nominal value

ارزش اسمي.

Nominalism

فلسفه صوري.

Nominate

كانديد كردن ، ناميدن ، معرفي كردن ، نامزد كردن.

Nomination

نام گذاري ، كانديد، تعيين ، نامزدي (در انتخابات).

Nominative

(حالت) كنايي ، حالت فاعلي ، فاعلي ، كانديد شده ، تعيين شده.

Nominee

نامزد، كانديد شده ، منصوب ، تعيين شده ، ذينفع.

Nomological

وابسته به قانون ، شبيه قانون ، منطبق با قانون.

Non

پيشوندي است بمعني< منفي >يا< خير >و غير.

Non ambiguous

نامبهم ، غيرمبهم.

Non compos mentis

داراي فكر معلول ، فاقدقوه تعقل و ادراك.

Non contiguous

ناهمجوار، غيرهمجوار.

Non deterministic

غيرقطعي.

Non existent code

رمزناموجود.

Non numeric

غيرعددي.

Non placet

راي منفي.

Non return to zero

بدون بازگشت به صفر.

Non scheduled

زمان بندي نشده.

Non uniform

غيريكسان ، غيريكنواخت.

Nonage

فاقد اهليت قانوني ، صغير، خردي ، عدم بلوغ ، عدم رشد.

Nonagenarian

ادم نود ساله (ياكمتر از صد سال)، نود ساله.

Nonagon

9 ضلعي ، 9گوشه.

Nonaligned

غير متعهد، ناهم پيمان.

Nonalignment

نا هم پيماني ، عدم تعهد.

Nonce

فعلا ، مقصود فعلي ، عجالتا.

Nonchalance

سهل انگاري ، لا قيدي ، پشت گوش فراخي.

Nonchalant

سهل انگار، اهمال كار، مسامحه كار، بي علا قه.

Noncombatant

غير مبارز، افراد غير نظامي.

Noncommissioned officer

افسر دون رتبه ، درجه دار، افسر وظيفه.

Noncommittal

رد كننده ، غير صريح ، غير مشخص.

Nonconductor

جسم غير هادي ، نارسانا.

Nonconformist

ناپيرو، نامقلد، معاند، ناموافق ، مخالف كليساي رسمي ، خود راي.

no bargain

بدون چانه زني

No entry

ورود ممنوع

no longer

ديگر نه

no matter

بدون توجه به

no savvy

بدون دانايي

no sooner

محض

nod off

با سر اشاره کردن

nodding

تکان دادن سر

nodules

گره

nominally

اسمي

NOMINATED

تعيين شده - نامزد شده

nominated 

نامزد

Non ambulatory

غير سرپايي

non monetary

غيرپولي

non performing

غير عملکرد

non profit

غير انتفاعي

non-effective

غيرموثر

non-existent

غيرموجود

non-monetary

غيرپولي

non-numeric

غير عددي

non-refundable

غيرقابل استرداد

nonconforming

نامنطبق

nonessentials

غير ضروري

nonexistence

عدم وجود

nonexistent

وجود ندارد

nonfiction

غيرداستاني

nonspecific

غيراختصاصي

nonwoven

منسوجات نبافته

noodles

رشته فرنگي

normatively

هنجار

nosocomial

بیمارستانی

Nostril

سوراخ بيني

not allocated

اختصاص داده نشده

Not applicable

قابل اجرا نيست

not at all

اصلا - کلا نه

not much

نه خيلي زياد - نه چندان

not packed

بسته بندي نشده

Notably

قابل توجه

notarize

محضرداري

notary

دفتر اسناد رسمي

notes

يادداشتها

noticeably

به طرز محسوسي

Noticed

متوجه

notices

اعلاميه

noticing

توجه

notified

اطلاع داده

notoriously

به شدت

nourished

غذا دادن - تغذيه

novation deed

ابتکار عمل

Keyword

Criteria