Farsi Dictionary

New

تازه ، جديد، نو، اخيرا، نوين ، جديدا.

New line character

دخشه تعويض سطر.

New testament

كتب عهد جديد مسيحيان.

New world

نيمكره غربي يا دنياي جديد، امريكا.

New year

سال نو، سال جديد.

New year's day

روز اول ژانويه كه اغاز سال نو مسيحيان است.

Newborn

نوزاد، تازه زاييده شده ، تازه تولد شده.

Newcomer

تازه وارد، نوايند.

Newel

تيرميان پلكان مارپيچ ، پايه نرده.

Newfangled

نوظهور، من در اوردي ، متجدد، مد تازه.

Newfashioned

امروزي ، مطابق مد روز، تازه.

Newfound

جديد الا كتشاف ، جديد الا ختراع ، تازه پيداشده ، نوظهور، بديع.

Newfoundland

(جغ.) جزيره نيوفاوندلند.

Newly

بتازگي ، اخيرا.

Newlywed

تازه ازدواج كرده ، تازه داماد، تازه عروس.

Newmoon

هلا ل ماه نو، اول ماه.

News

خبر، اخبار، اوازه.

News conference

مصاحبه و كنفرانس مطبوعاتي.

News vendor

روزنامه فروش.

Newsboy

پسر روزنامه فروش.

Newscast

اخبارراديويي يا تلويزيوني ، خبر پراكندن.

Newsletter

خبرنامه.

Newsman

روزنامه فروش ، خبرنگار، گوينده اخبار.

Newsmonger

(gossipy=) خبركش ، خبرچين.

Newspaper

روزنامه ، روزنامه نگاري كردن.

Newspaperman

روزنامه نگار، صاحب و گرداننده روزنامه.

Newsprint

ماشين چاپ روزنامه ، طبع روزنامه.

Newsreel

فيلم اخبار جاري روز.

Newsstand

روزنامه فروشي ، دكه روزنامه فروشي.

Newsworthy

قابل توجه عامه براي درج در روزنامه ، قابل انتشار، جالب و بموقع.

Newsy

پرخبر، داراي اخبار زياد.

Newt

(ج.ش.) سوسمار ابي ، سمندر ابي.

Newton

نيوتن ، واحد نيرو در دستگاه.M.K.S.

Newtonian

وابسته به سر اسحق نيوتن و كشفيات او.

new yorker

نيويورکر

newbie

کاربر جدید

newbie

تازه کار

Newest

جديدترين

news editor

سردبير اخبار

newscaster

گوينده

newsgroup

گروه خبري

newsreader

سخنگو - گوينده اخبار

Keyword

Criteria