Farsi Dictionary

N

چهاردهمين حرف الفباي انگليسي ، چهاردهم.

N address instruction

دستور العمل با N نشاني.

N adic

N تايي.

N adic operation

عمل N تايي.

N ary

N تايي.

N ary operation

عمل N تايي.

N ary operator

عملگر N تايي.

N cube

مكعب N بعدي.

N level logic

منطق N سطحي.

N tuple

N جايي.

N type material

ماده نوع 'ان. '

N type semiconductor

نيمه هادي نوع.N

N way switch

گزينه N راهي.

Nab

قاپيدن ، دستگير كردن ، توقيف.

Nabber

توقيف كننده ، قاپنده.

Nabid

(nabidae =) (ج.ش.)خانواده كك و ساس و حشرات ، خون اشام.

Nabidae

(nabid =) (ج.ش.)خانواده كك و ساس و حشرات ، خون اشام

Nabob

نواب ، نايب السلطنه ، پولدار.

Naboom

(گ.ش.) نوعي درخت فرفيون.

Nacre

(ج.ش.) صدف مرواريد، مرواريد.

Nadir

نظيرالسمت ، حضيض ، ذلت ، سمت القدم.

Nadiral

حضيضي.

Naevus

(nevus =) (طب) خال مادر زادي ، خال گوشتي.

Nag

اسب كوچك سواري ، اسب پير و وامانده ، يابو، فاحشه ، عيبجويي كردن ، نق زدن ، ازار دادن ، مرتبا گوشزد كردن ، عيبجو، نق نقو.

Nagger

شخص نق زن.

Naggin

(noggin=) سطل چوبي ، ليوان چوبي ، سر، سرانسان.

Naiad

(افسانه يونان) حوري موجد درياچه رودخانه ، (گ.ش.) نيلوفرابي ، مهروي شناگر.

Naif

(naive) ساده و بي تكلف ، بي ريا، ساده ، بي تجربه ، خام

Nail

ناخن ، سم ، چنگال ، چنگ ، ميخ ، ميخ سرپهن ، گل ميخ ، با ميخ كوبيدن ، با ميخ الصاق كردن ، بدام انداختن ، قاپيدن ، زدن ، كوبيدن ، گرفتن.

Nainsook

پارچه نخي و سبك وزن ساده لباسي و پرده اي.

Naive

(naif) ساده و بي تكلف ، بي ريا، ساده ، بي تجربه ، خام.

Naivete

(naivety) سادگي ، بي ريايي ، خام دستي.

Naivety

(naivete) سادگي ، بي ريايي ، خام دستي.

Naked

برهنه ، عريان ، عادي ، لخت.

Namby

(pamby =) بي مزه ، بي روح ، ساختگي و بي مغز.

Name

نام ، اسم ، نام و شهرت ، ابرو، علا مت ، ناميدن ، بنام صداكردن ، نام دادن ، مشهور، نامدار.

Name

نام.

Nameable

شايسته نام بردن ، نامبردني.

Nameless

بي نام.

Namely

يعني ، بنام ، با ذكر نام ، براي مثال.

Nameplate

پلا ك اسم.

Namesake

همنام ، هم اسم ، كسي كه بنام ديگري نام گذاري شود.

Nand

نقيض و.

Nand element

عنصر نقيض و.

Nand gate

دريچه نقيض و.

Nand operation

عمل نقيض و.

Nand operator

عملگر نقيض و.

Nanny

پرستار بچه.

Nanny goat

بز ماده.

Nanoseconde

ميليارديم ثانيه ، نانوثانيه.

Naos

(cella =) ضريع يا محل استقراربت در معابد يونان.

Nap

چرت ، خواب نيمروز، چرت زدن ، (درپارچه و فرش) خواب ، پرز.

Napalm

ماده مخصوص تغليظ بنزين وتهيه بمب اتش زا و پرتاب شعله ، بمب اتشزا.

Nape

پشت گردن ، پس گردن ، قفا، هيره.

Naperian logarithm

لگاريتم نپري.

Napery

سفره و ملا فه هاي خانه ، دستمال سفره و سفره و غيره.

Naphtha

نفتا، بنزين سنگين.

Naphthalene

(ش.) هيدروكربن بفرمول 8H 01C، نفتالين.

Naphthol

(ش.) نفتل ، يكي از مشتقات نفتالين.

Napiform

شلغمي شكل ، شلجمي.

Napkin

دستمال سفره ، دستمال ، سينه بند، پيش انداز.

Napoleon

ناپللون ، چكمه پاشنه بلند، ناپللوني.

Napper

چرت زننده ، چرت زن.

Nappy

(درفرش) كلفت و پرزدار، خواب دار، قدري مست ، لول ، چموش ، ابجوي قوي.

Narcissism

عشق بخود، خود پرستي.

Narcissist

عاشق خود.

Narcissus

(گ.ش) نرگس ، (افسانه يونان) جوان رعنايي كه عاشق تصويرخودشد.

Narcolepsy

(طب)حالت خواب الودگي و ميل شديدبه خواب ، حمله خواب.

Narcosis

حالت بي حسي وخواب الودگي ، بي حالي.

Narcotic

مخدر، مسكن ، مربوط به مواد مخدره.

Narcotize

داروي مسكن دادن ، تخدير كردن.

Naris

منخرين ، سوراخ بيني مهره داران.

Nark

(انگليس) مامور خفيه پليس ، جاسوسي كردن ، ازردن.

Narrate

داستاني را تعريف كردن ، داستان سرايي كردن ، نقالي كردن ، شرح دادن.

Narration

گويندگي ، داستان ، داستانسرايي ، توصيف.

Narrative

قصه ، شرح ، داستان ، داستانسرايي ، حكايت ، روايت.

Narrative

روايت ، شرح.

Narrator

گوينده ، راوي ، گوينده داستان.

Narrow

تنگ ، كم پهنا، باريك ، دراز و باريك ، كم پهنا، محدود، باريك كردن ، محدود كردن ، كوته فكر.

Narrow minded

كوتاه نظر، كوته فكر، بدون سعه نظر، دهاتي.

Narthex

ايوان غربي كليسا، هشتي.

Narwal

(narwhale، narwhal=)(ج.ش.)نهنگ دريايي قطب شمال.

Narwhal

(narwhale، narwal=) (ج.ش.) نهنگ دريايي قطب شمال.

Narwhale

(narwhal، narwal=)(ج.ش.)نهنگ دريايي قطب شمال.

Nasal

وابسته به بيني ، وابسته به منخرين ، خيشومي.

Nasality

وابستگي به بيني.

Nasalization

تودماغي كردن.

Nasalize

ازبيني ادا كردن (حروف)، تو دماغي حرف زدن.

Nascence

(nascency=) تازه پيدا شدگي ، نوظهوري و اغازي ، تولد.

Nascency

(nascence=) تازه پيدا شدگي ، نوظهوري و اغازي ، تولد.

Nascent

پيدايش يافته ، درحال تولد.

Nasturtium

(گ.ش.) گل لا دن (majus Tropaeolum).

Nasty

كثيف ، نامطبوع ، زننده ، تند و زننده ، كريه.

Natal

زايشي ، مولودي.

Natality

ميزان زاد و ولد، تعداد زايش ومواليد جديد.

Natant

(در مورد جانوران) شناور يا متحرك دراب.

Natarize

دفتر اسناد رسمي را اداره كردن ، محضر داري كردن ، گواهي رسمي كردن.

Natation

فن شنا، شناوري ، شناگري.

Natatorial

(natatory =) وابسته به شنا.

Natatorium

استخر شنا، شناگاه.

ر

حرکت به جلو

nagging

آزار دهنده

nailclipper

ناخن گير

naming

نامگذاري

naps

چرت

Narrated

روايت

narrow down

محدود کردن

narrow-minded

کوته فکر - تنگ نظر

narrowest 

باريک

narrows

باريک

NASA

ناسا - سازمان فضايي آمريکا

Nationally recognize

در سراسر کشور رسميت يا شناخته شده

naturally

به طور طبيعي

naturopath

طبيعي

Navigation

ناوبري

Navy blue

کبود - آبي سير

nearby

در نزدیکی

neatly

منظم - به طور منظم

neatness

پاکيزگي

necromancy

غيبگويي

necrophilia

an erotic attraction to corpses.

necrophilia

مرده گرايي

Nectarines

شليل

needed

مورد نياز

needlessly

دليلي

neem

چریش

neem leaf

برگ چریش

negation terms

شرايط منفي

neglected

مصامحه - غفلت - قصور

negotiating

مذاکره

Negotiations

مذاکرا

Negotiations

مذاکرات

neonatal

نوزادان

Neonates

نوزادان

nerd

خنثي

nerves

اعصاب

Nervousness

عصبانیت

net

خالص

networker

در بازاريابي شبکه اي - بازارياب شبکه اي

networking

شبکه

neurobiology

بيولوژي اعصاب

neurological

عصبي

neuropsychology

روانشناسي عصب شناسي

neuroscience

علوم اعصاب

neuroscientist

عصب شناسي

Neurosurgeon

مغز و اعصاب

Neuroticism

روان

neurotics

عصبي

neverthelese

با اين وجود

nevertheless

با اين وجود

new yorker

نيويورکر

newbie

کاربر جدید

newbie

تازه کار

Newest

جديدترين

news editor

سردبير اخبار

newscaster

گوينده

newsgroup

گروه خبري

newsreader

سخنگو - گوينده اخبار

next door

درب بعدي

NGO

سازمان غيردولتي

nipples

نوک سينه ها

no bargain

بدون چانه زني

No entry

ورود ممنوع

no longer

ديگر نه

no matter

بدون توجه به

no savvy

بدون دانايي

no sooner

محض

nod off

با سر اشاره کردن

nodding

تکان دادن سر

nodules

گره

nominally

اسمي

NOMINATED

تعيين شده - نامزد شده

nominated 

نامزد

Non ambulatory

غير سرپايي

non monetary

غيرپولي

non performing

غير عملکرد

non profit

غير انتفاعي

non-effective

غيرموثر

non-existent

غيرموجود

non-monetary

غيرپولي

non-numeric

غير عددي

non-refundable

غيرقابل استرداد

nonconforming

نامنطبق

nonessentials

غير ضروري

nonexistence

عدم وجود

nonexistent

وجود ندارد

nonfiction

غيرداستاني

nonspecific

غيراختصاصي

nonwoven

منسوجات نبافته

noodles

رشته فرنگي

normatively

هنجار

nosocomial

بیمارستانی

Nostril

سوراخ بيني

not allocated

اختصاص داده نشده

Not applicable

قابل اجرا نيست

not at all

اصلا - کلا نه

not much

نه خيلي زياد - نه چندان

not packed

بسته بندي نشده

Notably

قابل توجه

notarize

محضرداري

Keyword

Criteria