Farsi Dictionary

My

مال من ، متعلق بمن ، مربوط بمن ، اي واي.

Myalgia

درد ماهيچه ، درد عضله.

Myasthenia

(طب) سستي ماهيچه ، ضعف عضلا ني.

Mycelium

(گ.ش.) ميسليوم ، رشته رشدكننده قارچ ، توده بهم بافته مولد قارچ وباكتري.

Mycenaean

(mycenian) اهل شهر ' مسين ' قديم يونان ، اثار هنري وتفوق سياسي نواحي مجاوراين ناحيه.

Mycenian

(mycenaean) اهل شهر ' مسين ' قديم يونان ، اثار هنري وتفوق سياسي نواحي مجاوراين ناحيه.

Mycetophagous

قارچ خوار (fungivorous).

Mycetozoan

قارچ لجني ، كپك لجني ، وابسته به قارچ لجني.

Mycologist

ويژه گر قارچ شناسي.

Mycology

قارچ شناسي ، سماروغ شناسي.

Mycophagy

قارچ خواري ، سماروغ خواري.

Mycosis

(طب) ناخوشي قارچي ، بيماري قارچي.

Mydriasis

(طب) اتساع زياد مردمك چشم.

Myelencephalon

مغز حرام ، بصل النخاع ، قسمت عقب مغز.

Myelin

(تش.) چربي پي (pey)، پيه غلا ف عصب.

Myelin sheath

(تش.) ماده سفيد چربي كه غلا ف بعضي اعصاب را ميپوشاند

Myelogenic

(myelogenous) وابسته بمغز استخوان.

Myelogenous

(myelogenic) وابسته بمغز استخوان.

Myeloid

(تش.) مانند مغز استخوان.

Myeloma

(طب) تومور بدخيم سلول هاي مغز استخوان.

Myna

(mynah) (ج.ش.) مرغ مينا.

Mynah

(myna) (ج.ش.) مرغ مينا.

Myocardiograph

اسبابي كه حركات قلب را ترسيم ميكند، قلب نگار.

Myocarditis

(طب) اماس ماهيچه قلب ، ورم عضله قلب.

Myocardium

ماهيچه قلب ، عضله قلب ، ميان دل.

Myogenic

وابسته به ريشه ماهيچه.

Myoglobin

پروتليني محتوي اهن قرمز در عضله (شبيه هموگلوبين).

Myology

(تش.- طب) ماهيچه شناسي.

Myoma

(طب) غده بافت ماهيچه ، غده ماهيچه اي.

Myoneural

عضلا ني وعصبي.

Myope

ادم نزديك بين.

Myopia

(طب) نزديك بيني.

Myosin

پروتلين اساسي عضله.

Myosotis

(گ.ش.) گل فراموشم مكن.

Myriad

ده هزار، هزارها، بيشمار.

Myriameter

ده هزار متر.

Myriapod

(myriopod) (ج.ش.) هزار پا.

Myriopod

(myriapod) (ج.ش.) هزار پا.

Myrmecologyt

(ج.ش.) مورشناسي ، مطالعه علمي مورچگان.

Myrmecophagous

مورچه خوار، تغذيه كننده از مورچه.

Myrrh

(گ.ش.) مر، درخت مرمكي ، نوعي صمغ.

Myrtle

(گ.ش.) مورد سبز، پروانش ، گل تلفوني.

Myself

خودم ، شخص خودم ، من خودم.

Mystagogue

مفسر اسرار دين.

Mystagogy

تفسير رموز ديني ، نماز عشاء رباني.

Mysterious

اسرار اميز، مرموز، مبهم.

Mystery

رمز، راز، سر، معما، صنعت ، هنر، حرفه ، پيشه.

Mystic

متصوف ، اهل تصوف ، اهل سر، رمزي.

Mysticism

تصوف ، عرفان ، فلسفه درويش ها.

Mystification

گيج سازي ، مشكل وپيچيده سازي.

Mystify

گيچ كردن ، رمزي كردن.

Mystique

جذبه وشهرت معنوي ، جيبه عرفاني.

Myth

افسانه ، اسطوره.

Mythical

افسانه اميز، اسطوره اي.

Mythicize

بصورت افسانه يا اسطوره در اوردن.

Mythographer

اسطوره نويس ، افسانه نگار.

Mythologer

متخصص علم الا ساطير، افسانه شناس.

Mythologic

اساطيري ، وابسته به اساطير.

Mythologist

اساطير شناس ، افسانه شناس.

Mythologize

بصورت افسانه در اوردن.

Mythology

افسانه شناسي ، اساطير، اسطوره شناسي.

Mythomania

جنون دروغ يا اغراق گويي.

Mythopoeia

ايجاد افسانه ، افسانه سازي ، رواج افسانه.

Mythopoetic

اساطير سازي ، وابسته به خلق اسطوره.

Mythos

افسانه ، علم اساطير.

My love

عشق من

myopic

کوته نظر - کم سويي بينايي - نزديک بين

mysteries

اسرار

mystical

عرفاني

Mystics

عرفا

mythic

اسطوره اي

myths

اسطوره ها

myths 

اسطوره ها

Myths 

افسانه ها

Keyword

Criteria