Farsi Dictionary

Mouth

دهان ، دهانه ، مصب ، مدخل ، بيان ، صحبت ، گفتن ، دهنه زدن (به)، در دهان گذاشتن(خوراك)، ادا و اصول در اوردن.

Mouth organ

(مو.) ساز دهني ، ارغنون دهني.

Mouthful

لقمه ، دهن پر، مقدار.

Mouthpart

زاءده نزديك دهان.

Mouthpiece

دهانه ، لبه ، دهن گير، سخنگو، عامل.

Mouthy

دهان دار، پرحرف.

Keyword

Criteria