دهان ، دهانه ، مصب ، مدخل ، بيان ، صحبت ، گفتن ، دهنه زدن (به)، در دهان گذاشتن(خوراك)، ادا و اصول در اوردن.
(مو.) ساز دهني ، ارغنون دهني.
لقمه ، دهن پر، مقدار.
زاءده نزديك دهان.
دهانه ، لبه ، دهن گير، سخنگو، عامل.
دهان دار، پرحرف.
Keyword
Criteria Exact word Starts with Contains