Farsi Dictionary

Moor

زمين باير، دشت ، لنگر انداختن ، اهل شمال افريقا، مسلمان.

Moorage

محل مهار كشتي ، بستنگاه.

Moorhen

(ج.ش.) مرغ جنگلي ، اب كوپيل امريكايي.

Moorish

وابسته به اهالي شمال افريقا.

mooring

پهلوگيري

Keyword

Criteria