Farsi Dictionary

Minute

(.n.vi.adj) :دقيقه ، دم ، ان ، لحظه ، پيش نويس ، مسوده ،يادداشت ، (بصورت جمع) گزارش وقايع ، خلا صه مذاكرات ، خلا صه ساختن ، صورت جلسه نوشتن ، پيش نويس كردن ، (.adj) :بسيار خرد، ريز، جزءي ، كوچك.

Minute hand

عقربه دقيقه شمار ساعت.

Minuteman

(در انقلا ب امريكا) داوطلباني كه متعهد بودند بمحض احضار حاضر بخدمت نظام شوند.

Minutes

صورت جلسه ، خلا صه مذاكرات.

Keyword

Criteria