(.n):وزير، وزير مختار، كشيش.(.vt&vi): كمك كردن ، خدمت كردن ، پرستاري كردن ، بخش كردن.
نماينده سياسي كه زير دست سفيركبير است ولي قدرت تمام دارد، وزير مختار.
سفير مقيمي كه زيردست سفير تام الا ختياراست.
وابسته به وزير يا كشيش ، اداري.
Keyword
Criteria Exact word Starts with Contains