Farsi Dictionary

Ming

بخاطراوردن ، ذكر كردن ، مخلوط كردن.

Mingle

ممزوج شدن ، اميختن ، بخاطر اوردن ، ذكر كردن ، مخلوط كردن.

mingled

آميخته

Keyword

Criteria