Farsi Dictionary

Milk

شير، شيره گياهي ، دوشيدن ، شيره كشيدن از.

Milk leg

ورم پاي نوزاد همراه با درد بهنگام زايمان.

Milk livered

بزدل ، نامرد.

Milk of magnesia

مايع شيري رنگي كه هيدركسيد منيزيم است و بعنوان ضد اسيد وملين بكار ميرود.

Milk punch

مشروبات مخلوط با شير وقند.

Milk shake

مخلوط شير وشربت وبستني.

Milk snake

(ج.ش.) مار بي زهر خاكستري.

Milk sugar

لا كتوز.

Milk tooth

دندان شيري (بچه).

Milk vetch

(گ.ش.) گون ، گون كتيرا.

Milkmaid

دختر شير دوش ، زن كارگر لبنيات ، شيرو فروش زن.

Milkman

شير فروش ، مرد شير فروش.

Milksop

نان تليت شده در شير، مرد زن صفت.

Milkweed

(گ.ش.) پادزهر رسمي ، استبرق.

Milkwort

(گ.ش.) علف شير، پلي گالا ي معمولي.

Milky

پر از شير، شيري ، شيري رنگ ، شيردار.

Milky way

(نج.) كهكشان ، اسمان دره ، جاده شيري ، (در شعر) پستان زن.

milky way

راه شيري

Keyword

Criteria