Farsi Dictionary

Mend

تعمير كردن ، مرمت كردن ، درست كردن ، رفو كردن ، بهبودي يافتن ، شفا دادن.

Mendable

اصلا ح پذير.

Mendacious

دروغگو، كاذب.

Mendacity

دروغگويي ، كذب.

Mendel's law

قانون وراثت مندل درمورد جانوران وگياهان.

Mendelism

عقايد مندل.

Mendiant

(mendicant) گدا، درويش ، دربدر، ساءل ، گدايي كننده.

Mendicant

(mendiant) گدا، درويش ، دربدر، ساءل ، گدايي كننده.

Keyword

Criteria