گداز، اب شدن ، گداختن ، مخلوط كردن ، ذوب كردن.
قابل ذوب ، گداختني.
نقطه ذوب يا گداز.
ديگ ذوب فلزات.
نوعي پارچه پشمي نرم ومحكم.
بحران
a rapid or disastrous decline or collapse
a breakdown of self-control (as from fatigue or overstimulation)
آب شده
ذوب
Keyword
Criteria Exact word Starts with Contains