Farsi Dictionary

Meal

غذا، خوراكي ، شام يا نهار، ارد (معمولا غير از ارد گندم) بلغور.

Mealie

(جنوب افريقا - گ.ش.) ذرت ، بلا ل ، خوشه ذرت.

Mealtime

موقع صرف غذا.

Mealy

اردي ، اردنما، ترد، خشك ، لكه لكه.

Mealymouthed

كتمان گر، ادم چرب زبان ، شيرين زبان ، اهل تملق.

Meals

وعده هاي غذايي

Keyword

Criteria