Maxi |
پيراهن زنانه دامن بلند. |
Maxilla |
(ج.ش.) استخوان ارواره ، ارواره ، ارواره زيرين. |
Maxillary |
ارواره اي. |
Maxim |
پند، مثل ، گفته اخلا قي ، قاعده كلي ، اصل. |
Maximal |
وابسته به حداكثر، وابسته به ضرب المثل. |
Maximal |
بيشين. |
Maximization |
بيشينه سازي. |
Maximize |
بيشينه ساختن. |
Maximize |
به اخرين درجه ممكن افزايش دادن ، بحد اعلي رساندن ، بزرگ كردن. |
Maximum |
بيشترين ، بيشين ، بزرگترين وبالا ترين رقم ، منتهي درجه ، بزرگترين ، بالا ترين ، ماكسيمم. |
Maximum |
بيشينه ، حداكثر. |
maximise |
بيشينه ساختن |