Farsi Dictionary

Mat

بوريا، حصير، كفش پاك كن ، پادري ، زير بشقابي ، زير گلداني ، بوريا پوش كردن ، باحصير پوشاندن ، درهم گير كردن.

Matador

ماتادور، گاوباز اسپانيولي.

Match

حريف ، همتا، نظير، لنگه ، همسر، جفت ، ازدواج ، زورازمايي ، وصلت دادن ، حريف كسي بودن ، جور بودن با، بهم امدن ، مسابقه ، كبريت ، چوب كبريت.

Match

تطبيق ، تطابق ، مطابقت.

Match point

اخرين امتياز براي بردن مسابقه.

Matchable

بهم جور شدني ، سازگار.

Matched

تطبيق يافته ، مطابق.

Matching error

خطاي تطبيقي.

Matchless

بي همتا.

Matchlock

تفنگ فتيله اي.

Matchmaker

دلا ل يا دلا له ازدواج.

Matchwood

يك تكه چوب ، چوب كبريت.

Mate

لنگه ، جفت ، همسر، كمك ، رفيق ، همدم ، شاگرد، شاه مات كردن ، جفت گيري يا عمل جنسي كردن.

Matelot

ملوان ، ملا ح ، رنگ ابي مايل بقرمز.

Mater

مادر، سخت شامه ، نرم شامه.

Materfamilias

بانوي خانه ، كدبانو، مادر خانواده ، زن خانه.

Materia medica

دارو.

Material

مادي ، جسماني ، مهم ، عمده ، كلي ، جسمي ، اساسي ، اصولي ، مناسب ، مقتضي ، مربوط، جسم ، ماده.

Material

جنس ، ماده ، مصالح ، مادي.

Materialism

ماديت ، ماده گرايي ، ماده پرستي.

Materialist

مادي ، ماده گراي.

Materialistic

وابسته به ماديات ، مربوط به ماده گرايي.

Materialize

مادي كردن ، صورت خارجي بخود گرفتن ، جامه عمل بخود پوشيدن.

Materiel

قسمت مادي يا مكانيكي هنر، تكنيك ، تجهيزات.

Maternal

مادري ، مادروار، مادرانه ، امي ، از مادري.

Maternity

مادري ، زايشگاه ، وابسته به زايمان.

Matey

رفيق ، صميمانه ، دوستانه.

Mathematical

وابسته به رياضيات.

Mathematical

رياضي.

Mathematical induction

استقراء رياضي.

Mathematical logic

منطق رياضي.

Mathematical mode

مدل رياضي.

Mathematician

رياضي دان ، عالم علم رياضي.

Mathematics

رياضيات ، علوم رياضي ، علوم دقيقه.

Mathematics

رياضيات.

Matin

بامدادي ، صبحي ، سحري ، نغمه سحري.

Matinal

صبحگاهي ، بامدادي.

Matinee

نمايش يا برنامه ياجشن بعدازظهر.

Matins

نماز صبح.

Matriarch

رءيسه خانواده ، مادر.

Matriarchy

مادرشاهي ، مادر سالا ري ، شه مادري.

Matricidal

وابسته بمادركشي.

Matricide

مادر كشي ، قاتل مادر، مادركش.

Matriculant

قبول شده در دانشگاه.

Matriculate

در دفتر دانشگاه يا دانشكده نام نويسي كردن ، نام نويسي كردن ، در دانشكده يادانشگاه پذيرفته شدن ، قبول كردن ، پذيرفتن.

Matriculation

(اجازه) دخول يا نام نويسي در دانشگاه.

Matrimonial

وابسته به عروسي.

Matrimony

زناشويي ، عروسي ، ازدواج ، نكاح.

Matrix

زهدان ، رحم ، بچه دان ، موطن ، جاي پيدايش.

Matrix

ماتريس.

Matrix printer

چاپگر ماتريسي.

Matrix storage

انباره ماتريسي.

Matron

زن خانه دار، كدبانو، بانو، زن شوهردار، مديره ، سرپرستار.

Matron of honor

ساقدوش عروس ، بانوي محترمه ملا زم عروس.

Matronize

رياست كردن ، مانند رءيسه رفتار كردن.

Matronymic

مادر نامي ، اسم مشتق از طرف مادر، نسب مادري.

Matt

(matte)(فلز شناسي) فلز يا مس پرداخت نشده وناخالص ، تكميل يا پرداخت مات وبي جلا.

Matte

(matt)(فلز شناسي) فلز يا مس پرداخت نشده وناخالص ، تكميل يا پرداخت مات وبي جلا.

Matter

ماده ، جسم ، ذات ، ماهيت ، جوهر، موضوع ، امر، مطلب ، چيز، اهميت ، مهم بودن ، اهميت داشتن.

Matter of course

چيز عادي يا طبيعي ، بديهي ، نتيجه منطقي.

Matter of fact

مبني بر حقيقت امر، بطور واقعي.

Mattery

ماده مانند، جسم دار.

Matthaean

وابسته به انجيل متي.

Matthean

وابسته به انجيل متي.

Matthew

متي ، نويسنده انجيل متي ، اسم مذكر.

Matting

بوريا، حصير، بوريا بافي ، پوشش حصيري.

Mattins

صبحي ، عبادت بامدادي.

Mattock

كلنگ دو سر، كلنگ دو سر بكار بردن.

Mattress

لا يي ، تشك.

Maturate

رسيدن ، بالغ شدن ، سرباز كردن (دمل).

Maturation

بلوغ ، رسيده شدن.

Mature

بالغ ، رشد كردن ، كامل ، سررسيده شده.

Mature

بحد بلوغ يا رشد رساندن ، كامل كردن.

Maturity

بلوغ ، كمال ، سر رسيد.

Matutinal

بامدادي ، سحري ، زرد.

Matzo

خمير فطير، نان فطير.

Matzoh

خمير فطير، نان فطير.

match out

مطابقت کردن

matches

مسابقات

matching

تطبيق

math

ریاضی

mating

جفت گيري

mats

تشک

matter of

موضوع

Keyword

Criteria