Farsi Dictionary

Man

مرد، انسان ، شخص ، بر، نوكر، مستخدم ، اداره كردن ، گرداندن (امور)، شوهر، مهره شطرنج ، مردي.

Man about town

مرد فعال اجتماعي وجهاني.

Man at arms

سرباز (بويژه سرباز سوار - نظام سنگين اسلحه).

Man days

نفر در روز.

Man eater

جانوري كه انسان را ميخورد، ادمخوار.

Man friday

كمك با ارزش ، مستخدم يا يار خيلي مفيد.

Man hour

واحد زمان كار كه برابر يك ساعت كار يك فرد است وبراي پرداخت مزد منظورميشود.

Man hours

نفر در ساعت.

Man in the street

فرد معمولي ، ادم متعارفي.

Man jack

(د.گ.) نفر، شخص ، فرد.

Man made

ساخت بشر.

Man made

مصنوع انسان ، انساني.

Man months

نفر در ماه.

Man of war

مرد جنگي ، كشتي جنگي ، رزمناو.

Man power

نيروي مردانه ، تعداداشخاص مورد استفاده ، مشمولين نظام.

Man size

اندازه مناسب يك مرد.

Man trap

تله ادمگير، دام براي انسان.

Man years

نفر در سال.

Manacle

دست بند (مخصوص دزدان وغيره)، قيد، بند، زنجير، بخو، دستبندزدن ، زنجيركردن.

Manage

اداره كردن ، گرداندن ، از پيش بردن ، اسب اموخته.

Manageability

قابليت اداره.

Manageable

قابل اداره كردن ، كنترل پذير، رام.

Management

اداره ، ترتيب ، مديريت ، مديران ، كارفرمايي.

Management

مدريت.

Management science

علم مديريت.

Manager

مدير.

Manager

مدير، مباشر، كارفرمان.

Manakin

ادم كوتاه قد، مانكن ، ادمك.

Manatee

(ج.ش.) گاودريايي ، نهنگ كوچك دريايي.

Manchet

(م.م.) قرص نام ساخته شده از گندم اعلي وخالص ، كيكي بشكل قرص نان.

Manchineel

(گ.ش.) انجير زهري (mancinella hippomane).

Manchuria

استان منچوري.

Manciple

ناظر، ناظم ، غلا م.

Mandamus

(حق.- انگليس) حكم دادگاه عالي بدادگاه تالي.

Mandarin

(درچين قديم) مامورين عاليرتبه.

Mandate

وكالت نامه ، قيمومت ، حكم ، فرمان ، تعهد، اختيار.

Mandatory

اجباري.

Mandatory

الزامي ، الزام اور.

Mandible

(تش.- ج.ش.) فك ، ارواره.

Mandoline

(madolin) (مو.) ماندولين ، عود فرنگي.

Mandolinist

ماندولين نواز.

Mandragora

(گ.ش.) مهر گياه ، سگ شكن.

Mandrake

(گ.ش.) مردم گياه ، مهر گياه.

Mandrel

(mandril) ميله ، سنبه ، قالب ، مرغك ، محور.

Mandril

(mandrel) ميله ، سنبه ، قالب ، مرغك ، محور.

Mandrill

(ج.ش.) بوزينه بزرگ وزشت ودرنده خوي.

Mane

يال.

Manege

اسب سواري ، اموزشگاه اسب سواري.

Manes

(روم قديم) ارواح اموات ، ماني نقاش.

Maneuver

(manoeuvre) مانور، تمرين نظامي.

Manful

دلير، شجاع ، مردانه ، مردوار، مصمم.

Manganese

منگنز.

Manganic acid

اسيد منگنيك.

Mange

گري ، گر، جرب ، كچلي.

Mangel wurzel

(گ.ش.) چغندر گاوي.

Manger

اخور.

Mangey

گر، مبتلا به جرب ، مبتلا به گري ، جرب دار.

Mangle

(پارچه بافي) دستگاه پرس ، له كردن ، بريدن ، پاره كردن ، خرد كردن.

Mango

(گ.ش.) درخت انبه ، ميوه ء انبه.

Mangonel

(نظ.) منجنيق سنگ انداز.

Mangosteen

(گ.ش.) جوز الجنان ، منگوستن هندي.

Mangrove

(گ.ش.) خانواده شاه پسند (Verdenaceae).

Mangy

گر، مبتلا به جرب ، مبتلا به گري ، جرب دار.

Manhandle

بدرفتاري كردن ، باخشونت اداره كردن.

Manhattan

جزيره مان هاتان.

Manhole

سوراخ ادم رو، كوره.

Manhood

مردي ، رجوليت ، ادميت ه ، مردانگي ، شجاعت.

Manhunt

تعقيب جنايتكاران.

Mania

ديوانگي ، شيدايي ، عشق ، هيجان بي دليل وزياد.

Maniac

ادم ديوانه ، مجنون ، ديوانه وار، عصباني.

Manic

ديوانه ، شيدا.

Manic depressive

ديوانگي وبهت زدگي وشيدايي ، نوعي جنون.

Manichaean

پيرو ماني نقاش وپيغمبر ايراني.

Manichaeanism

اصول فلسفه ماني ، مانويت.

Manichean

پيرو ماني نقاش وپيغمبر ايراني.

Manichee

پيرو ماني نقاش وپيغمبر ايراني.

Manicure

مانيكور، مانيكور زدن ، ارايش كردن.

Manicurist

مانيكورزن.

Manifest

بازنمود كردن ، بارز، اشكار، اشكار ساختن ، معلوم كردن ، فاش كردن ، اشاره ، خبر، اعلا ميه ، بيانيه ، نامه.

Manifest destiny

لوازم قهري بسط وتوسعه نژادي ، سرنوشت ملي.

Manifestation

اشكار سازي ، ظهور، ابراز.

Manifester

اشكار كننده ، مبين.

Manifesto

اشعاريه ، بيانيه ، اعلا ميه ، اعلا ميه دادن.

Manifold

چند تا، چند برابر، بسيار، زياد، متعدد، گوناگوني ، متنوع كردن ، چند برابركردن.

Manifolding

تكثير، چند برابر سازي.

Manikin

ادم كوتاه قد، مانكن ، ادمك.

Manila

مانيلا پايتخت جزاير فيليپين ، كاغذ مانيل.

Manila paper

كاغذ مانيل ، يك نوع كاغذ محكم برنگ زرد مايل به قهوه اي.

Manilla

مانيلا پايتخت جزاير فيليپين ، كاغذ مانيل.

Manipulate

بادست عمل كردن ، با استادي درست كردن ، بامهارت انجام دادن ، اداره كردن ، دستكاري كردن.

Manipulate

دستكاري كردن.

Manipulation

دستكاري.

Manipulation

انجام با مهارت ، دست كاري ، بكار بري.

Manipulative

بادستكاري.

Mankind

نوع انسان ، جنس بشر، نژاد انسان.

Manlike

نر، مرد، نرينه ، جنس نر، وحشي ، مرد مانند.

Manly

مردوار، مردانه ، جوانمرد.

Manna

من ، ماءده اسماني ، (گ.ش.) ترنجبين ، گزانگبين.

Mannequin

مانكن ، مدل (دختر)، مجسمه چوبي.

Manner

راه ، روش ، طريقه ، چگونگي ، طرز، رسوم ، عادات ، رفتار، ادب ، تربيت ، نوع ، قسم.

manage to survive

زنده ماندن

managemental

مديريتي

managerial

مديريتي

mandolin

ماندولين - آلت موسيقي

maneuvering

مانور

maneuvering

مانور

manifesting

تجلي

manifestly

آشکارا

manifests

آشکار

manipulated

دستکاري

Manipulating

دستکاري

Manipulator

کنترل کننده - دستکاري کننده

manners

رفتار

mantra

سرود

mantras

مانتراها

Keyword

Criteria