Farsi Dictionary

Malt

جو سبز شده خشك ، مالت ، ابجو ساختن ، مالت زدن ، بحالت مالت دراوردن.

Malt liquor

مشروبي شبيه ابجو كه با مالت تخمير ميشود.

Malta

جزيره مالت.

Malta fever

تب مالت ، بروسلوز.

Maltase

(ش.) مالتاز، ماده تخميري حل شدني.

Maltese

اهل مالت.

Maltha

(malthite) چسب قير وموم ، زفت معدني ، نوعي موم معدني

Malthite

(maltha) چسب قير وموم ، زفت معدني ، نوعي موم معدني.

Malthusian

پيرو عقيده توماس مالتوس.

Maltreat

بدرفتاري كردن ، بدكار كردن.

Maltster

مالت ساز، سمنوساز.

maltreatment

بدرفتاري

Keyword

Criteria