Main |
نيرومند، عمده ، اصلي ، مهم ، تمام ، كامل ، دريا، با اهميت. |
Main |
اصلي ، عمده. |
Main memory |
حافظه اصلي. |
Main program |
برنامه اصلي. |
Main routine |
روال اصلي. |
Main stem |
قسمت اصلي كانال ، راه اصلي جويبار، خط اصلي. |
Main storage |
انباره اصلي. |
Main topmast |
دگلي كه درست بالا ي دگل اصلي قرار دارد. |
Main yard |
(د.ن.) قسمتي از عرشه كه بادبان اصلي در ان واقع است |
Mainframe |
پردازنده مركزي. |
Mainland |
قاره ، خشكي ، بر، قطعه اصلي ، قطعه. |
Mainmast |
(د.ن.) شاه دگل ، شاه تير (در كشتي بادي). |
Mains |
نيروي برق ، شاه خط. |
Mainsail |
بادبان اصلي كشتي. |
Mainsheet |
(د.ن.) طناب حافظ بادبان اصلي. |
Mainspring |
شاه فنر، انگيزه اصلي ، سبب عمده ، دليل اصلي. |
Mainstay |
(دريا نوردي) مهار اصلي كه از نوك شاه دگل تا پاي دگل جلو امتداد دارد، تكيه گاه اصلي ، وابستگي عمده ، نقطه اتكاء. |
Mainstream |
مسير اصلي ، مسير جويباري كه دران اب جريان دارد. |
Maintain |
نگهداري كردن ، ابقا كردن ، ادامه دادن ، حمايت كردن از، مدعي بودن. |
Maintain |
نگهداشتن ، برقرار داشتن. |
Maintainability |
نگهداشت پذيري. |
Maintainable |
نگهداشت پذير. |
Maintainable |
قابل نگاهداري. |
Maintainer |
نگاهدارنده ، مدعي. |
Maintenance |
نگهداري ، تعمير، قوت ، گذران ، خرجي ، ابقاء. |
Maintenance |
نگهداشت. |
Maintenance panel |
تابلوي نگهداشت. |
Maintenance program |
برنامه نگهداشت. |
Maintop |
نوك شاه دگل ، سكويي كه درست در راس شاه دگل پايين واقع دارد. |
mainly |
به طور عمده |
maintain freckles |
حفظ کک و مک |
maintained |
نگهداري |
maintaining |
حفظ |