Farsi Dictionary

Maid

دوشيزه يا زن جوان ، پيشخدمت مونث ، دختر.

Maid in waiting

نديمه ، پيشخدمت مخصوص.

Maid of honor

(honour of maid) نديمه ، ساقدوش يا ملا زم عروس ، نديمه در باري.

Maid of honour

(honor of maid) نديمه ، ساقدوش يا ملا زم عروس ، نديمه در باري.

Maiden

دوشيزه ، دختر باكره ، جديد.

Maiden name

نام خانوادگي زن پيش از شوهركردن.

Maiden speech

نخستين نطق شخص.

Maidenhair

(گ.ش.) پر سياوشان مويي.

Maidenhead

بكارت ، بكري ، پرده بكارت.

Maidenhood

دوشيزگي ، بكارت ، (مج.) تازگي.

Maidservant

كلفت ، مستخدمه.

Keyword

Criteria