ماشين ، دستگاه ، ماشين كردن ، با ماشين رفتن.
ماشين.
نشاني ماشين.
مبتني بر ماشين.
برسي ماشين.
رمز ماشين ، دستورالعمل هاي ماشين.
چرخه ماشين.
خطاي ماشين.
عيب ماشين ، نقص ماشين.
مسلسل ، به مسلسل بستن.
مسلسل چي.
دستورالعمل ماشين.
وقفه ماشين.
زبان ماشين.
فراگيري ماشين.
ساخته شده بوسيله ماشين.
ماشين گرا.
خواندني توسط ماشين.
بازشناختي توسط ماشين.
نمايش ماشيي.
رانش ماشين.
كارگاه محاسبات ماشيني.
وقت ماشين.
ابزار ماشيني.
ترجمه ماشيني.
كلمه ماشين.
ماشين وار.
ماشين ها، دستگاه ، تشكيلا ت و سازمان.
ماشين الا ت.
Keyword
Criteria Exact word Starts with Contains