Farsi Dictionary

Lubric

(lubricious) ليز، نرم.

Lubricant

روان سازنده ، لينت دهنده ، روغن ، چرب كننده.

Lubricate

روان سازنده ، چرب كردن ، ليز كردن.

Lubricate

روغن زدن ، روان كردن.

Lubrication

روغن زني ، گريس زني.

Lubrication

روغنكاري.

Lubricator

دستگاه روغن زني.

Lubricious

ليز، نرم ، هرزه ، بيقرار، بي ثبات ، لغزنده ، گريز پا.

Lubricity

نرمي ، لينت ، شهواني بودن ، چربي ، چرب بودن.

Keyword

Criteria