Farsi Dictionary

Long

(.n&.adj.adv) دراز، طولا ني ، طويل ، مديد، كشيده ، دير،گذشته ازوقت ، (.vi&.vt): اشتياق داشتن ، ميل داشتن ، ارزوي چيزي را داشتن ، طولا ني كردن ، (در شعر) مناسب بودن.

Long bone

(تش.) استخوانهاي دراز (مثل ران وبازو و غيره) كه شامل يك قسمت استوانه اي ودوقسمت برجسته در انتها ميباشند.

Long distance

از راه دور، دور برد، مكالمات تلفني از راه دور، از راه دور تلفن كردن.

Long distance

راه دور.

Long dozen

سيزده عدد (كه يكي بيش از دوجين است).

Long green

(ز.ع.-امر.) اسكناس پشت سبز، دلا ر كاغذي پشت سبز.

Long haired

مشتاق ، علا قمند به چيزي (مثل موسيقي وغيره)، علا قمندي وافر وبيش از اندازه ، علا قمندي غير عقلا ني ، داراي موي بلند،.eippih

Long haul

دور، دور برد.

Long horned beetle

(ج.ش.) سوسك شاخك دراز خانواده.eadicybmareC

Long horned grasshopper

(ج.ش.) ملخ شاخك دراز (Tettigoniidae).

Long house

مسكن ، ماواي همگاني.

Long jump

(ورزش) پرش طول.

Long lived

داراي عمر دراز، دراز عمر، معمر، پر عمر.

Long play

(lp) صفحه 33 دور، صفحه طولا ني.

Long playing

صفحه 33 دور.

Long range

مربوط به اينده دور، طول المدت ، ديرپاي ، دور رس ، دور، دور برد.

Long range

دراز مدت ، دور برد.

Long shot

كسيكه درمسابقات (مثل مسابقه اسب دواني) شانس كمي براي برنده شدن دارد، نوعي شرط كه احتمال بردن ان كم است.

Long term

دراز مدت ، طويل المدت.

Long term

دراز مدت.

Long tom

توپ دريايي دور رس ياساحلي ، (مع.) تغار يا ظرف مخصوص طلا شويي ، (گ.ش.)درخت الواراستراليايي.

Long winded

دراز نفس ، پرچانه ، پرگو، (نظ.) مستلزم وقت زياد.

Longanimity

طاقت ، بردباري ، تحمل.

Longboat

(د.ن.) بزرگترين قايق داخل كشتي بازرگاني.

Longbow

كمان بزرگ ، اغراق گويي ، كمان دستي.

Longevity

طول عمر، درازي عمر، ديرپايي ، دراز عمري.

Longevous

داراي عمر دراز.

Longhair

مشتاق ، علا قمند به چيزي (مثل موسيقي وغيره)، علا قمندي وافر وبيش از اندازه ، علا قمندي غير عقلا ني ، داراي موي بلند،.eippih

Longhand

خط معمولي ، دستخط، دستينه ، تمام نويسي.

Longhead

كله دراز، شخص دراز سر، مال انديش.

Longheaded

عاقل ، مال انديش ، داراي سر دراز، دراز سر.

Longhorn

گوسفند شاخ دراز، گاو شاخ دراز.

Longicorn

(ج.ش.) داراي شاخك دراز.

Longing

اشتياق ، ارزوي زياد، ميل وافر، ويار، هوس.

Longish

دراز، متمايل به درازي.

Longitude

درازا، طول جغرافيايي.

Longitudinal

وابسته بطول جغرافيايي.

Longitudinal

طولي.

Longshoreman

باربرلنگرگاه بندر، وابسته به مسافات دور.

Longsighted

دوربين ، (مج.) مال انديش ، عاقل ، عاقبت انديش.

Longsome

(م.م.- د.گ.) طولا ني ، مطول ، خسته كننده ، كسالت اور.

Longspur

(ج.ش.) انواع پرندگان پنجه بلند نواحي قطبي وشمال امريكا (Calcarius).

Longueur

(درداستان) قسمت خسته كننده ، راه پرپيچ وخم.

long awaited

انتظار طولاني

long time

مدت زمان طولاني

long-awaited

انتظار طولاني

longer

طولاني تر - درازتر

longtime

قديمي - زمان طولاني

Keyword

Criteria