Farsi Dictionary

Log

(.vt.vi.n):كنده ، قطعه اي ازدرخت كه اره نشده ، سرعت سنج كشتي ، كارنامه ، صورت عمليات ، سفرنامه كشتي ، گزارش سفرنامه كشتي ، گزارش سفرهواپيما، گزارش روزانه عمليات هيلت ياعمليات موتورياماشين وغيره ، كندن كنده درخت ، درسفرنامه واردكردن ، (.n): (logarithm=) لگاريتم.

Log

ثبت كردن وقايع.

Log drum

طبله واقعه نگاره.

Log in

دخول به سيستم.

Log out

خروج از سيستم.

Loganberry

(گ.ش.) ميوه تمشك قرمز رنگ كه انرا تمشك خرس مينامند.

Logarithm

(ر.) لگاريتم ، انساب ، پايه لگاريتم.

Logarithm

لگاريتم.

Logarithmic

وابسته به لگاريتم.

Logbook

روزنامه درياپيمايي ، گزارش روزانه سفركشتي ، سفرنامه.

Loge

غرفه ، جاي ويژه در تاتر و غيره ، لژ.

Loggats

(loggets) (م.م.) كنده كوچك ، ديرك.

Logged

اهسته وكند شده در حركت ، (در مورد زمين) از كنده پاك شده ، تسطيح شده.

Logger

چوب بر، الوارساز.

Logger

واقعه نگار.

Loggerhead

احمق ، كله خشك ، (ج.ش.) لا ك پشت دريايي ، نوعي اردك دريايي ، انواع مرغان مگس خوار، (گ.ش.) نوعي افت پنبه ، گياهان جنس قنطوريون (centaurea).

Loggets

(loggats) (م.م.) كنده كوچك ، ديرك.

Loggia

گالري سقف دار، ايوان سرپوشيده ، سرپوشيده.

Logging

واقعه نگاري.

Loggy

(logy) سنگين ، سنگين در فكر وحركت ، بطي ، كند.

Logic

منطق ، استدلا ل ، برهان.

Logic

منطق.

Logic add

جمع منطقي.

Logic analysis

تحليل منطقي.

Logic analyzer

تحليل كننده منطقي.

Logic arithmetic unit

واحد منطق و حساب.

Logic design

طرح منطقي ، طراحي منطقي.

Logic designer

طراح مدارهاي منطقي.

Logic device

دستگاه منطقي.

Logic diagram

نمودار منطقي.

Logic element

عنصر منطقي.

Logic function

تابع منطقي.

Logic instruction

دستورالعمل منطقي.

Logic multiply

ضرب منطقي.

Logic network

شبكه منطقي.

Logic operation

عمل منطقي.

Logic probe

كاوشگر منطقي.

Logic product

حاصلضرب منطقي.

Logic shift

تغيير مكان منطقي.

Logic sum

مجموع منطقي.

Logic switch

گزينه منطقي.

Logic symbol

نماد منطقي.

Logic unit

واحد منطقي.

Logic variable

متغير منطقي.

Logical  state

حالت صفر منطقي.

Logical  state

حالت يك منطقي.

Logical

منطقي.

Logical

منطقي ، استدلا لي.

Logical add

جمع منطقي.

Logical connective

رابط منطقي.

Logical connector

رابط منطقي.

Logical decision

تصميم منطقي.

Logical design

طرح منطقي ، طراحي نطقي.

Logical difference

تفاضل منطقي.

Logical empiricism

(positivism logical) منطق عملي ، فلسفه عملي.

Logical expression

مبين منطقي.

Logical file

پرونده منطقي.

Logical function

تابع منطقي.

Logical not

نقص منطقي ، نفي منطقي.

Logical operation

عمل منطقي.

Logical operator

عملگر منطقي.

Logical positivism

(empiricism logical) منطق عملي ، فلسفه عملي.

Logical record

مدرك منطقي.

Logical shift

تغيير مكان منطقي.

Logical trace

رد منطقي.

Logical value

ارزش منطقي.

Logicality

منطقي بودن.

Logician

منطق دان.

Login

دخول به سيستم ، قطع ارتباط.

Logion

اقوال وگفتار انبياء ، كلمات قصار.

Logistic

منطقي ، استدلا لي ، محاسبه اي ، علم منطق.

Logistic

منطق نمادي ، مربوط به منطق نمادي.

Logistic curve

منحني نمايش عملي كه بيشتر بشكل S است.

Logistician

امايشگر.

Logistics

امايش ، امادها، (نظ.) مبحث تداركات لشكر كشي ، شعبه اي از فنون نظامي كه درباره فن لشكركشي و وساءط نقليه وتهيه اردوگاه واذوقه ومهمات لا زمه درطي لشكر كشي بحث ميكند.

Logogram

واژه يا علا مت يا حرفي كه مخفف كلمات يا كلمه اي باشد،چيستان يامعمايي متشكل ازكلماتي كه بايد باهم جمع شوند وكلمه ديگري ازان ساخته شود(logograph).

Logograph

واژه يا علا مت يا حرفي كه مخفف كلمات يا كلمه اي باشد،چيستان يامعمايي متشكل ازكلماتي كه بايد باهم جمع شوند وكلمه ديگري ازان ساخته شود (logogram).

Logogriph

نوعي معماكه چند كلمه داده ميشود وشخص بايد ازميان اين كلمات كلمه مطلوب را پيداكندويا از حروف انها كلمه مورد نياز را بسازد.

Logomachy

مشاجره بر سر لفظ، مجادله لفظي ، بازي واژه پردازي.

Logorrhea

پراكنده گويي ، پرحرفي وبيهوده گويي.

Logos

(فلسفه) اصل يا منشاء عقل عالم وجود، عقل كل ، (مج.) پيامبر.

Logotype

علا مت متمايز كننده ، (زيست شناسي) وجه تسميه نوع جانور ياگياه.

Logout

خروج از سيستم ، قطع ارتباط.

Logroll

غلتاندن الوار وانداختن انها به اب ، همكاري كردن.

Logrolling

عمل غلتان الوار وكنده درخت وانداختن ان برودخانه ، كنده غلتاني ، همكاري متقابل.

Logwood

(گ.ش.) بقم ، درخت بقم ، پروانه واران.

Logy

(loggy) سنگين ، سنگين در فكر وحركت ، بطي ، كند.

logically

منطقي

Logistical

تدارکاتي

Keyword

Criteria