Loco |
گون كتيرا، نوعي گل زبان در قفا، مسموم شدن ، مجنون ، ديوانه. |
Locoism |
(دامپزشكي) نوعي بيماري اسب ودام. |
Locomotion |
حركت ، جنبش ، نقل وانقال نيرو بوسيله حركت ، تحرك ، نقل وانتقال ، (مج.) مسافرت. |
Locomotive |
وابسته به تحرك ، متحرك ، لوكوموتيو، حركت دهنده ، نيروي محركه. |
Locomotor |
(locomotory) جنبده ، متحرك ، (طب) داراي گرفتاري در اعضاي حركتي ، ابتلا ء اعضاي حركتي ، نقص تحرك. |
Locomotory |
(locomotor) جنبده ، متحرك ، (طب) داراي گرفتاري در اعضاي حركتي ، ابتلا ء اعضاي حركتي ، نقص تحرك. |
Locoweed |
(گ.ش.) گون سمي. |