Farsi Dictionary

Link

حلقه زنجير، دانه زنجير، پيوند، بند، ميدان گلف ، زنجير، قلا ب ، متصل كردن ، بهم پيوستن ، جفت كردن.

Link

پيوند، بهم پيوستن ، پيوند دادن.

Linkage

پيوند، بهم پيوستگي.

Linkage

اتصال ، وسيله ارتباط، حلقه هاي زنجير، رابطه.

Linkage editor

ويراستار پيوندي.

Linkage loader

باركننده پيوندي.

Linkage parameter

پارامتر پيوندي.

Linkage time

زمان پيوند.

Linkboy

(linkman) مشعلدار، حامل مشعل.

Linked

پيوند يافته ، پيوندي.

Linked subroutine

زيربرنامه پيوند يافته.

Linking loader

باركننده پيوندي.

Linking verb

فعل معين.

Linkman

(linkboy) مشعلدار، حامل مشعل.

Links

تپه ساحلي ، زمين بازي گلف.

Linksman

(golfer) گلف بازيكن.

Linkup

ملا قات ، ميتينگ ، وسيله اتصال ، پيوندگاه.

Linkwork

زنجير، هر چيز زنجيره دار.

Keyword

Criteria