خطي ، طولي ، دراز، باريك ، كشيده.
خطي.
تعويض كننده خطي.
ارايه خطي.
مدار خطي.
رمز خطي ، برنامه بدون حلقه.
معادله خطي.
مقياس طولي.
پروژكتور داراي عدسي مخطط.
كاوش خطي.
(LP) برنامه ريزي خطي.
طرح ريزي عمليات صنعتي ونظامي برحسب خطوط مشخص ومعين
حالت طولي.
خطي بودن.
بصورت طولي دراوردن.
بطور خطي.
Keyword
Criteria Exact word Starts with Contains