Farsi Dictionary

Lever

اهرم ، ديلم ، اهرم كردن ، بااهرم بلند كردن ، بااهرم تكان دادن(باover وup وغيره)، تبديل به اهرم كردن ، (در ترازو وغيره) شاهين ، ميله ، ميله اهرم.

Lever

اهرم ، دسته.

Leverage

شيوه بكار بردن اهرم ، كار اهرم ، دستگاه اهرمي ، وسيله نفوذ، نيرو، قدرت نفوذ(در امري).

Leveret

بچه ء خرگوش يكساله ، معشوقه.

Keyword

Criteria