Farsi Dictionary

Lent

04 روز پرهيز وروزه كاتوليك ها، صيام ، ماه روزه.

Lentamente

(مو.) اهسته ، ملا يم (بنوازيد).

Lentando

(مو.) بطور كند وملا يم (بنوازيد).

Lenten

وابسته به چله ، روزهاي پرهيز وروزه ، بي گوشت ، لا غر، نحيف ، ناگوار، حزن اور.

Lentic

ابزي ، زيست كننده در ابهاي راكد، وابسته به ابهاي راكد.

Lenticel

(گ.ش.) عدسك ، منفذ، خلل وفرج گياهي.

Lenticellate

عدسك دار، منفذ دار، خلل وفرج دار.

Lenticular

عدسي وار، ذره بيني ، (تش.) كوژ، وابسته به جليديه ياعدسي چشم ، مركب از عدسي.

Lenticulate

(در فيلم ياشيشه عكاسي) ذرات ريز وعدسك هاي كوچك در فيلم نموداركردن ، منفذدار.

Lenticulation

ايجاد عدسي.

Lenticule

عدسك ابي ، (طب) كك مك ، گندمه ، خال هاي ريز متن عكس.

Lentil

(گ.ش.) عدس ، دانه عدس ، منجو، مرجمك.

Lentissimo

(موز) خيلي ملا يم واهسته (بنوازيد).

Lento

(مو.) بطور ملا يم ، بطور اهسته (بنوازيد).

lentil bean

لوبيا عدس

Keyword

Criteria