Farsi Dictionary

Lazy

تنبل ، درخورد تنبلي ، كند، بطي ء ، كندرو، باكندي حركت كردن ، سست بودن.

Lazy susan

سيني چرخان.

Lazy tongs

چنگ ك هاي زبانه دار يا قلا ب دار كه بزرگ وكوچك ميشود وبراي اويختن لباس وغيره بكارميرود.

Lazybones

ادم بطي ء وكندرو، تنبل.

Lazyish

تنبل وار.

Keyword

Criteria