تنبل ، درخورد تنبلي ، كند، بطي ء ، كندرو، باكندي حركت كردن ، سست بودن.
سيني چرخان.
چنگ ك هاي زبانه دار يا قلا ب دار كه بزرگ وكوچك ميشود وبراي اويختن لباس وغيره بكارميرود.
ادم بطي ء وكندرو، تنبل.
تنبل وار.
Keyword
Criteria Exact word Starts with Contains