Farsi Dictionary

Lar

(روم قديم) نام يكي از ارواح حافظ خانه ، خانه.

Larboard

سمت چپ كشي ، سمت چپ.

Larcener

(larcenist=) دزد، دله دزد.

Larcenist

(larcener=) دزد، دله دزد.

Larcenous

دزدانه ، مربوط به دزدي.

Larceny

دستبرد، دزدي ، سرقت.

Larch

(گ.ش.) كاج اروپايي ، صنوبر اراسته.

Lard

چربي خوك ، گوشت خوك ، چربي زدن ، ارايش دادن ، چرب زباني.

Larder

دولا بچه ، گنجه خوراك ، خوراكي.

Lardon

(lardoon) تكه چربي كه لا ي گوشت گذارند.

Lardoon

(lardon) تكه چربي كه لا ي گوشت گذارند.

Lares and penates

(مج.) عزيزترين چيز نزد شخص ، بت هاي خانگي ، لا ت ومنات

Large

وسيع ، جادار، پهن ، درشت ، لبريز، جامع ، كامل ، سترگ ، بسيط، بزرگ ، حجيم ، هنگفت.

Large hearted

(sympathetic، generous) همدرد، مساعد، سخاوتمند، بخشنده ، نظر بلند.

Large intestine

روده بزرگ ، معاء غلا ظ، قولون ، روده فراخ.

Large minded

ادم فهميده ، متفكر، ادم ظرفيت دار، داراي فكر وسيع.

Large scale

بمقدار زياد، نسبتا زياد، بمعيار وسيع.

Large scale

در مقياس بزرگ.

Large scale integration

مجتمع سازي در مقياس بزرگ.

Large white

(ج.ش.) خوك سفيد انگليسي.

Largess

بخشش ، دهش ، انعام ، سخاوت ، ازادگي ، مساعدت ، وسعت نظر، گشاده دستي ، بخشيدگي.

Larghetto

(مو.) اهنگ ملا يم ، موزيك ملا يم ، حركت ملا يم.

Largish

نسبتا بزرگ.

Largo

(مو.) اهسته و مفصل ، حركت ازاد واهسته.

Lariat

كمند، با كمند بستن ، باكمند دستگير كردن.

Lark

خوشي ، شوخي ، (انگليس) روش زندگي ، (ج.ش.) چكاوك وگونه هاي مشابه ان ، قزلا خ ، چكاوك شكار كردن ، شوخي كردن ، از روي مانع باپرش اسب جهيدن ، دست انداختن.

Larkspur

(گ.ش.) گل زبان درقفا، دلفين (delphinium).

Larrigan

كفش مخصوص مردم جنگلي.

Larrikin

ادم نامرتب ، الواط، ولگرد، لا فزن.

Larrup

(د.گ.) كتك جانانه زدن ، شكست فاحش دادن ، سنگين حركت كردن ، ضربت.

Larum

اعلا م خطر، زنگ خطر.

Larva

كرم ، كرم حشره ، نوزاد حشره ، ليسه.

Larval

مربوط به كرم حشره يا نوزاد حشره ، ليسه اي.

Larvicide

حشره كش ، دافع كرم حشره.

Laryngeal

حنجره اي ، وابسته بناي ، صداي حنجره اي.

Laryngitic

وابسته به ناي.

Laryngitis

(طب) اماس خشك ناي ، التهاب حنجره.

Laryngology

(طب) حنجره شناسي ، خشك ناي شناسي.

Laryngoscope

دستگاه مخصوص معاينه حنجره.

Laryngoscopy

حنجره بيني.

Larynx

خشك ناي ، حنجره ، حلقوم ، خرخره.

largely

تا حد زيادي

Keyword

Criteria