Farsi Dictionary

Lad

پسر بچه ، جوانك.

Ladder

نردبان ، نردبان بكار بردن ، نردبان ساختن.

Ladder back

(درمورد صندلي) داراي پشتي بلند، پشت نردباني.

Ladder network

شبكه نردباني.

Laddie

پسر بچه ، معشوق ، پسرك.

Lade

بار كردن ، بارگيري كردن ، خالي كردن ، با ملا قه خالي كردن.

Laden

مملو، بارگيري شده ، سنگين ، پر (por)، سنگين بار.

Ladida

(ز.ع.) ادم فضل فروش ، مغلق گو، خود نما.

Ladies' man

(lady's man) مردي كه علا قه زيادي بمعاشرت زنان دارد.

Lading

باركشتي ، محموله ، بارگيري ، عمل بار كردن.

Ladle

ملا قه ، باملا قه كشيدن ، باملا قه برداشتن.

Lady

بانو، خانم ، زوجه ، رءيسه خانه.

Lady beetle

(bird lady) (ج.ش.) سوسك خانواده.eadilleniccoC

Lady bird

(beetle lady) (ج.ش.) سوسك خانواده.eadilleniccoC

Lady chapel

كليسا يا محراب كليسايي كه به مريم باكره تخصيص داده شده.

Lady day

عيد مخصوص مريم باكره.

Lady in waiting

نديمه ملكه ، مستخدمه مخصوص ملكه ، خادمه.

Lady ship

سركار عليه ، بانو.

Lady's eardrop

(گ.ش.) گل اويز.

Lady's man

(man 'ladies) مردي كه علا قه زيادي بمعاشرت زنان دارد

Ladybeetle

(ladybug) (ج.ش.) پينه دوز.

Ladybug

(ladybeetle) (ج.ش.) پينه دوز.

Ladyfinger

(گ.ش.) فلفل قرمز، نوعي موز كوچك.

Ladykin

خانم كوچولو.

Ladylike

بانووار، باوقار، زن صفت.

Ladylove

معشوقه ، محبوبه.

ladybird

پينه دوز

ladybird beetle

سوسک پينه دوز

Keyword

Criteria