Farsi Dictionary

La

(مو.) لا ، نت ششم كليد دياتونيك.

Laager

در اردو مسكن گزيدن ، اردو زدن ، احاطه كردن.

Laagering

اردو زني.

Lab

(laboratory) ازمايشگاه.

Labdanum

ماده معطر تلخي كه از انواع لا دن بدست ميايد.

Label

برچسب ، اتيكت ، متمم سند يا نوشته ، تكه باريك ، لقب ، اصطلا ح خاص ، برچسب زدن ، طبقه بندي كردن.

Label

برچسب ، برچسب زدن.

Labeled

برچسب دار.

Labeled file

پرونده برچسب دار.

Labial

لبي ، شفوي واويخته به لبهاي فرج.

Labialization

اداي اصوات بصورت شفوي.

Labialize

حرفي را بصورت شفوي ادا كردن ، بصورت لبي ادا كردن.

Labiate

.(گ.ش.) داراي گلي كه لبه جامش شكافته ، وابسته بگياهان لب شكافته ، لب شكافته كردن لب دار كردن

Labile

ناپايدار.

Labiovelar

تلفظ شده بوسيله گرد كردن لبها (مثل تلفظ w)، حرف حلقي وشفوي ، لبي وملا زي.

Labium

(ج.ش.- تش.) لب زيرين حشره ، لبه صدف حلزون ، (گ.ش.) لب شكافته گلبرگ.

Labor

(labour) كار، رنج ، زحمت ، كوشش ، درد زايمان ، كارگر، عمله ، حزب كارگر، زحمت كشيدن ، تقلا كردن ، كوشش كردن.

Labor camp

اردوگاه كار.

Labor union

سنديكاي كارگري ، اتحاديه كارگري.

Laboratory

ازمايشگاه ، لا براتوار.

Laborer

كارگر، عمله.

Laboring

كار، كارگري ، رنجبر.

Laborious

زحمت كش ، ساعي ، دشوار، پرزحمت.

Laborsaving

تقليل دهنده زحمت كارگر، صرفه جويي كننده در ميزان كار.

Labour

(labor) كار، رنج ، زحمت ، كوشش ، درد زايمان ، كارگر، عمله ، حزب كارگر، زحمت كشيدن ، تقلا كردن ، كوشش كردن.

Labyrinth

شكنج ، لا بيرنت ، دخمه پرپيچ وخم ، ماز، پلكان مارپيچ ، (مج.) پيچيدگي ، چيز بغرنج.

Labyrinthian

پيچ وخم دار.

Labyrinthine

پر پيچ و خم ، پر شكنج.

Lac

لا ك ، لا ك والكل ، چيز لا ك والكل زده ، لا ك زدن.

Lace

بند كفش ، تر، توري ، نوار، قيطان ، بندكفش را بستن ، يراق دوزي كردن ، بنددار كردن.

Lace

پر از سوراخ ، پر از سوراخ كردن.

Lacerate

پاره كردن ، مجروح كردن ، ازردن ، عذاب دادن ، دريدن.

Laceration

دريدگي ، پارگي.

Lacerative

برنده يا درنده.

Lacertilian

شبيه مارمولك ، مارمولك.

Lacertiloid

مارمولكي.

Laches

تنبلي ، قصور، غفلت ، سهل انگاري.

Lachrymal

(lacrimal) (تش.) اشكي ، اشك اور، كيسه اشك ، استخوان اشكي چشم ، ويژه اشك.

Lachrymator

(lacrimator) گاز اشك اور، ماده اشك اور.

Lachrymose

اشك زا، اشكبار، اشكي ، غصه دار.

Lacing

توري ، يراق ، يراق دوزي ، مليله دوزي.

Laciniate

(laciniated) چاك دار، دندانه دار، شكافته ، حاشيه دار.

Laciniated

(laciniate) چاك دار، دندانه دار، شكافته ، حاشيه دار

Lack

نبودن ، نداشتن ، احتياج ، فقدان ، كسري ، فاقد بودن ، ناقص بودن ، كم داشتن.

Lackadaisical

نازدار، بي حال ، بي اشتياق.

Lackadaisy

(lackaday=) حرف ندا، علا مت افسوس وتعجب.

Lackaday

(lackadaisy=) حرف ندا، علا مت افسوس وتعجب.

Lackey

(lacquey) پادو، نوكر، فراش ، چاكري كردن ، نوكري كردن

Lackluster

بي نور، تاريك ، بدون زرق وبرق ، تار وبي برق.

Laconic

كم حرف ، مختصر گو، كوتاه ، موجز.

Lacquer

لا ك والكل ، رنگ لا كي ، لا ك والكل زدن.

Lacquey

(lackey) پادو، نوكر، فراش ، چاكري كردن ، نوكري كردن.

Lacrimal

(lachrymal) (تش.) اشكي ، اشك اور، كيسه اشك ، استخوان اشكي چشم ، ويژه اشك.

Lacrimation

ايجاد اشك.

Lacrimator

(lachrymator) گاز اشك اور، ماده اشك اور.

Lacrosse

چوگان سرپهن ، لا كروس كه نوعي توپ بازي است.

Lactate

شير ترشح كردن ، شير مكيدن ، شير دادن.

Lactation

تبديل به شير، ايجاد شير.

Lacteal

شيري ، شير بر، كيلوس بر.

Lactescent

شيري ، شير مانند، شيرده.

Lactic

وابسته به شير، شبيه شير، مربوط به شير.

Lactic acid

(ش.) اسيد لا تيك بفرمول.C3 H6 O3

Lactiferous

شير دهنده ، شير اور، شير زا.

Lactogenic

موجب ترشح شير، موجد شير.

Lactose

(ش.) قند شير بفرمول C12 H22 O 11 كه مصرف طبي دارد.

Lacuna

حفره ، گودي ، محفظه ، فاصله ، جاي خالي ، نقطه ابهام.

Lacunal

(lacunar، lacunate، ranucaly) وابسته به حفره يا جاي خالي.

Lacunar

(lacunal، lacunate، lacunary) وابسته به حفره يا جاي خالي.

Lacunary

(lacunar، lacunal، lacunate) وابسته به حفره يا جاي خالي.

Lacunate

(lacunar، lacunal، ranucaly) وابسته به حفره يا جاي خالي.

Lacustrine

درياچه اي ، زيست كننده در درياچه ، استخري.

Lacy

قيطاني ، بند دار، شبكه اي ، تور مانند.

Lad

پسر بچه ، جوانك.

Ladder

نردبان ، نردبان بكار بردن ، نردبان ساختن.

Ladder back

(درمورد صندلي) داراي پشتي بلند، پشت نردباني.

Ladder network

شبكه نردباني.

Laddie

پسر بچه ، معشوق ، پسرك.

Lade

بار كردن ، بارگيري كردن ، خالي كردن ، با ملا قه خالي كردن.

Laden

مملو، بارگيري شده ، سنگين ، پر (por)، سنگين بار.

Ladida

(ز.ع.) ادم فضل فروش ، مغلق گو، خود نما.

Ladies' man

(lady's man) مردي كه علا قه زيادي بمعاشرت زنان دارد.

Lading

باركشتي ، محموله ، بارگيري ، عمل بار كردن.

Ladle

ملا قه ، باملا قه كشيدن ، باملا قه برداشتن.

Lady

بانو، خانم ، زوجه ، رءيسه خانه.

Lady beetle

(bird lady) (ج.ش.) سوسك خانواده.eadilleniccoC

Lady bird

(beetle lady) (ج.ش.) سوسك خانواده.eadilleniccoC

Lady chapel

كليسا يا محراب كليسايي كه به مريم باكره تخصيص داده شده.

Lady day

عيد مخصوص مريم باكره.

Lady in waiting

نديمه ملكه ، مستخدمه مخصوص ملكه ، خادمه.

Lady ship

سركار عليه ، بانو.

Lady's eardrop

(گ.ش.) گل اويز.

Lady's man

(man 'ladies) مردي كه علا قه زيادي بمعاشرت زنان دارد

Ladybeetle

(ladybug) (ج.ش.) پينه دوز.

Ladybug

(ladybeetle) (ج.ش.) پينه دوز.

Ladyfinger

(گ.ش.) فلفل قرمز، نوعي موز كوچك.

Ladykin

خانم كوچولو.

Ladylike

بانووار، باوقار، زن صفت.

Ladylove

معشوقه ، محبوبه.

Lag

كندي ، لنگي ، واماندگي ، عقب ماندگي ، عقب ماندن ، لنگيدن ، تاخير كردن.

Lag

پس افت ، تاخير.

LABELING

برچسب

lacking

فاقد

Lactating

توليد شير - شيردهي

ladybird

پينه دوز

ladybird beetle

سوسک پينه دوز

lagging

عقب مانده

laid

گذاشته

laid back

بي خيال - ارام - خونسرد - بيشتاب

lamented

اظهار تاسف

lamenting

تاسف خوردن

land line

خط تلفن - خط زميني

landfill

محل دفن زباله

landline

خط تلفن - خط زميني

lands

زمين

landscaping

محوطه سازي

Laparoscope

لاپاراسکوپ

lapis

لاجورد

laps

دور

lapsed

منقضي شده

largely

تا حد زيادي

lasagna

لازانيا

lash out

ضربه زدن

lashes

ضربه شلاق

lasts

طول ميکشد

Later

بعدا

laterality

برتري جانبي - برتري يک دست بر دست ديگر

latest

آخرين - اخيرا - هم اکنون

latte

نوعي قهوه - لاته

laugh off

خنده

laughed

خنده

laughing

خنده

Laughs

خنده

laughter

خنده

launch vehicle

راه اندازي خودرو

launches

راه اندازي

lavas

گدازه

lavishly

با گشاده دستي

lawfulness

قانوني

Lawnmower

چمن زن

laws

قوانين

laziness

تنبلي

Keyword

Criteria