Intuit |
دستور دادن ، تعليم دادن ، اگاه كردن ، درك كردن. |
Intuition |
درك مستقيم ، انتقال ، كشف ، دريافت ناگهاني ، فراست ، بصيرت ، بينش ، شهود، اشراق. |
Intuitionalism |
(intuitionism) عقيده به اينكه برخي حقايق را ميتوان مستقيما وبدون استدلا ل دريافت ، شهود گرايي. |
Intuitionism |
(intuitionalism) عقيده به اينكه برخي حقايق را ميتوان مستقيما وبدون استدلا ل دريافت ، شهود گرايي. |
Intuitive |
مستقيما درك كننده ، مبني بر درك يا انتقال مستقيم ، حسي ، بصير، ذاتي. |
Intuitively |
به طور مستقيم |