Farsi Dictionary

Intuit

دستور دادن ، تعليم دادن ، اگاه كردن ، درك كردن.

Intuition

درك مستقيم ، انتقال ، كشف ، دريافت ناگهاني ، فراست ، بصيرت ، بينش ، شهود، اشراق.

Intuitionalism

(intuitionism) عقيده به اينكه برخي حقايق را ميتوان مستقيما وبدون استدلا ل دريافت ، شهود گرايي.

Intuitionism

(intuitionalism) عقيده به اينكه برخي حقايق را ميتوان مستقيما وبدون استدلا ل دريافت ، شهود گرايي.

Intuitive

مستقيما درك كننده ، مبني بر درك يا انتقال مستقيم ، حسي ، بصير، ذاتي.

Intuitively

به طور مستقيم

Keyword

Criteria