Farsi Dictionary

Institution

تاسيس قضايي ، اصل حقوقي ، بنگاه ، موسسه ، رسم معمول ، عرف ، نهاد.

Institutionalism

سياست ترويج امور خيريه و اصلا ح بزهكاران از طرق اخلا قي و تاديبي(نه از راه مجازات)، سياست خيريه و اخلا قي ، بنياد گرايي.

Institutionalize

در موسسه يا بنگاه قرار دادن ، در بيمارستان بستري كردن ، تبديل به موسسه كردن ، رسمي كردن.

institutional

سازماني

institutionalized

نهادينه

institutions

موسسات

Keyword

Criteria